این که انتظار داریم همه از ما تأثیر بپذیرند، انتظار بجایی نیست. وقتی تعداد کثیری از افراد از وجود مبارک و نازنین پیامبر(ص) و امامان معصوم (ع) کمترین استفاده را نمی برند و کمترین تأثیر را نمی پذیرند، این چه انتظاری است که داریم؟
خواهش می کنم این جمله ی " خیلی کار دارم" را که عادت کرده ایم به همه بگوییم بگذاریم کنار! ما:
1- خیلی کار نداریم و خودمان هم این را می دانیم،
2- اگر هم خیلی کار داریم کاری و فکری بکنیم که خیلی کار نداشته باشیم،
3- نمی ترسیم حتی موقع مردن هم بگوییم که خیلی کار داریم؟
4- فکر نمی کنیم از بد جایی فرمان می گیریم که این همه کار داریم؟
5- فکر نمی کنیم بنده ی خداییم و اگر از خدا فرمان بگیریم نباید این همه کار داشته باشیم ( چون خدا تکیف فوق طاقت به بنده اش نمی دهد)؟
6- بهتر نیست یک تجدید نظری در این همه کاری که داریم بکنیم و سرمایه عمرمان را الکی تباه نکنیم؟
7- فکر نمی کنیم اگر این جوری ادامه بدهیم ممکن است مهم ترین کارها و تکالیف ما زمین بماند و نتوانیم آن ها را خوب انجام بدهیم؟
8- برای این که کمتر کار داشته باشیم، پیشنهاد می کنم دیگر این جمله ی "خیلی کار دارم" را برزبان نیاوریم.
گفتم:
"این محمد آقای ما که فوق لیسانس است و کتابخوان است و تا جایی که من می شناسم آدم آداب دانی هم است، این یک سالی که بازنشسته شده چه ایرادی پیدا کرده که سعید و ساناز این قدر با او مشکل پیدا کرده اند؟"
خانمش شروع به گفتن ایرادهای محمد آقا؛ گفت و گفت و گفت و من شمردم دیدم هفده تا ایراد این مدت این دوست ما پیدا کرده است. گفتم:
" خوب، حالا بفرمایید سعید و ساناز چه ایرادی دارند؟
" خانم محمد آقا گفت:
" بچه ها، طفلکی ها، چه ایرادی باید داشته باشند، هیچ ایرادی."