دولت مستقر و روشنفکران و دانشگاهیان و اصحاب رسانه، دارای منافع مشترک هستند و نفع شان در حمایت از یکدیگر است. روشنفکران و دانشگاهیان و اصحاب رسانه که با دولت هم نظر هستند در مقابل مواضع غیر ارزشی( از جمله مواضع غیر مردمی) دولت، جنجال آفرینی که نمی کنند هیچ، حمایت هم می کنند. علت این که آقای روحانی و دولتمردان و اطرافیانش، این همه مساله و مشکل برای نظام اسلامی و مردم ولایتمدار ایجاد می کنند و آب از آب تکان نمی خورد همین حمایت است. نیروی انقلابی و مخالف دولت چون روشنفکران و دانشگاهیان و اصحاب رسانه را ندارد صدایش به جایی نمی رسد و به ظاهر توان مقابله ی با دولت را ندارد.
میدانیم که با فلسفه(فلسفه جدید)، بنای غرب متجدد گذاشته شده است. حالا هم که غرب دچار بحران است نجات خود را در فلسفه می جوید. ارتباط میان فلسفه جدید و علوم و تکنولژی و فن آوری غربی ها بر اهل فن پوشیده نیست.
سوال اساسی این است که آیا ارتباطی میان فلسفه اسلامی و علوم و تکنولژی و فن آوری وجود دارد؟ فرض کنیم فلسفه اسلامی ارتباطی با علوم غربی ندارد با علوم دیگری که مطمع نظر خود ما است دارد؟ مثلا ارتباط میان حرکت جوهری ملاصدرا و رشته های مختلف علوم تجربی مد نظر ما چیست؟
تعداد معدودی از علمای جوان بویژه دانش آموختگان محضر حضرات آقایان: مصباح یزدی، جوادی آملی و حسن زاده آملی مدتهاست که به کار پاسخ دادن به این سوال هستند. اینکه تاکنون به کجا رسیده اند بنظرم هنوز در کلیات مساله غور می کنند و به مطالب راه گشا و دندانگیری دست نیافته اند.
لزوما یاد آور شوم روشنفکران لیبرال ما هنوز که هنوز است چنان شیفته و دلبسته فلسفه و علوم غربی اند که چنین دلبستگی در خود غربی ها وجود ندارد.
آمریکا، ایران، روسیه و کره شمالی را تحریم کرد. شما دیدید که روسیه و کره شمالی چه دلیرانه و ایران چقدر ضعیف برخورد می کند. چرا؟ چون دولت ایران، دولتی لیبرال و همسو با سیاست های آمریکا و غرب است. چرا؟ چون لایه بالایی جامعه سیاسی کشور را روشنفکران، دانشگاهیان، صاحبان رسانه ها، سرمایه سالاران و حامیان آمریکا و غرب پر کرده اند و موافق انجام چنین برخوردی از سوی دولت لیبرال هستند.
برخی بعد از سی و هشت سال از انقلاب گذشته هنوز نشان نداده اند کدام وری هستند، مثل آب رودخانه ی شلمانند که میگویند نه به جلو می رود و نه به عقب برمی گردد. انگار شعارشان این است: هر که خر است ماپالانشیم. این ها را درسطوح مختلف عالم سیاست از آن بالا بالاها تا این پایین پایین ها می شود دید. همیشه همه چیز داشته اند الا ....
من معمولا می گویم سلام علیکم و برخی از جوابهایی که می شنوم عبارتنداز:
- خیلی مخلصتم
- سلام از بنده است
- سلام علیکم ورحمت الله
- سه
- یه بارم بذار ما بشما سلام کنیم
- ارادت داریم
- سلاااااام
- سلام از ما کوچکترهاست
- روز بخیر، شما خوبی؟ خانواده خوبند؟ چه خبرا؟ سلام برسانید.
- سلام حاجی
- سلام، سلام
احمدی نژاد فقط وقتی که در خط ولایت فقیه بود موفق بود، بویژه وقتی که ولی فقیه پشتش بود.
احمدی نژاد آنگاه که در خط ولایت فقیه بود رئیس جمهور شد. و آنگاه که ولی فقیه پشتش بود فتنه 88 را پشت سر گذاشت.
احمدی نژاد از سال سوم دولت دهم به گونه ای رفتار کرد که نشان می داد دیگر در خط ولایت فقیه نیست و ولی فقیه هم دیگر پشتش نیست.
احمدی نژاد از سال سوم دولت دهم بی کس شد و روز به روز بی کس تر. منتهی خیال می کرد و خیال می کند چنین نبود و چنین نیست.
احمدی نژاد با گذشت زمان آسیب بیشتری می بیند و شاید کارش به خیلی جاها بکشد.
احمدی نژاد حالا مثل جوجه ی پر و بال کنده ای است که از مادر دورافتاده و غراب ها(کلاغ های بزرگ) در کمین او هستند. غراب هایی که هرکدام شان برای ده تا احمدی نژاد کافی هستند.
اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران ایرانی در سراسر تاریخ معاصر ایران به ویژه در چهل سال بعداز انقلاب اسلامی سال 1357، سعی کرده اند نشان دهند که از اسلام کاری برای اداره امور کشور ساخته نیست و راهی جز راهی که غرب رفته برای پیمودن نداریم و مطلوب ما ایرانی ها، باید این باشد که خودمان مثل آدمهای غربی و کشورمان مثل کشورهای غربی شود.
امروزه خوشبختانه قدرت واقعی کشور اسلامی ما، دست دولت ها نیست بلکه، دست ولی فقیه و مردم انقلابی پیرو اوست. البته بنا به مصالحی (از جمله توجه به شیوه ی معمول اداره امور کشورها در عصر حاضر)، اداره ی بخشی از امور کشور به دولت تفویض شده است و صد البته این امر، به معنای تفویض قدرت واقعی یادشده، به رئیس دولت و دولت مستقر نیست.
فرض کنید مسوولی پشت تریبون بگوید فلان کس، چنان و بهمان کس، چنین است، بعد از چند روز هم حرفش را پس بگیرد. شرایط فکری جامعه ی ما به گونه ای است که حرف چند روز بعد او فقط اندکی پخش می شود اما حرفی که قبلا زده بود همچنان و هر روز بیش از روز قبل پخش می شود.
در جامعه ی ما شایعه سازان با شایعاتی که در زمینه های مختلف می سازند معمولا به هدفشان می رسند و درصورتی که شایعات شان را تکذیب هم بکنند تکذیبیه ها فقط مانع تعقیب آنها می شود و مانع اشاعه شایعه نمی شود. جالب است بدانیم پاسخی هم که به شایعات داده می شود در شعاعی بسیار اندک پخش می شود و هیچگاه به گرد پای پخش خود شایعه نمی رسد.
یک علت مهم کلاه رفتن سر مردم این است که هم تعداد فریبکارها زیاد است و هم تعداد فریبخورها! اگر تعداد فریبکارها در میان لیبرال ها خیلی زیاد است، تعداد فریبخورها هم درمیان مردم عزیز و شریف ما خیلی زیاد است. واقعا آدم نمیداند چه بگوید وقتی می بیند موقع انتخابات لیبرال ها این همه رای می آورند.
آدم یک زمانی رئیس جمهور کشور باشد بعد به او (با این که خودش را معرفی میکند) اجازه ورود به یک بخشداری را ندهند. اخیرا در تهران برای آقای احمدی نژاد چنین اتفاقی افتاده. به گمانم ایشان خودش هم مقصر است. خودش را بیش از اندازه کوچک کرده است. شاید یک علتش نادانی یا نفاق اطرافیانش باشد.
خیلی از ما در ایام پیروزی و بعد از پیروزی انقلاب به ویژه در دوران جنگ تحمیلی در هنگامه ی خطر و در معرض شهادت بودیم و شهید نشدیم. گاهی بفکرم می رسد، لیاقت ما، شهیدشدن نبود و این را در سالهای بعد نشان دادیم. خیلی از ما طی این سی چهل سال، چه ها که نکردیم، همه گونه سوء استفاده، کسب قدرت، کسب ثروت، همه گونه توجه به خود و خانواده و فامیل و دوستان و آشنایان و هزارتا کار غلط و کثیف دیگر.
تتلو در گذشته هرچه بوده حالا توبه کرده و به اسلام و انقلاب روی آورده، اما چون با اینها نیست بد است و هرکه هم او را تحویل گرفته بداست.
شجریان از سال 1364 با امام و انقلاب درافتاده و حالا هم همان مواضع خصمانه را دارد اما چون با اینهاست خوب است.
اینها چون خودشان را اصل گرفته اند تتلو را بد و شجریان را خوب می دانند. اینها اگر امام و اسلام و انقلاب را اصل می گرفتند تتلو را خوب و شجریان را بد می دانستند.
حرف برادر شهیدش که به میان می آید، اشکش جاری می شود، او و ایده هایش را می ستاید و این که، آن شهید بزرگوار چه اعتقادی به ولایت فقیه داشت و چه عشقی به امام میورزید.
ایشان در عین حال با نظام اسلامی و ولی فقیه آنقدر مساله دارد که هرچه می گویی می گوید اقناع نمی شوم. البته عاقل که باشی می فهمی که اقناع نمی شوم یعنی صرف نمی کند.
دشمن نگاه می کند تو در اینجا، در کشورت چه وضعی داری! در اینجا دولتی با 24 میلیون رای از او می هراسد و جرات یک "تو" گفتن به او را ندارد. در چنین شرایطی چرا تحریم بیشتر نکند؟ اصلا چرا هرچه می خواهد نکند؟ رهبری و نیروی انقلابی پیرو او هم که نمی توانند در غیرچارچوب های قانونی عمل بکنند و دولت مستقر را نبینند یا پرده های نفاق را بی آنکه وقتش برسد کنار بزنند.