حقوق بشری که آمریکا می پسندد!

آنان که از رنج  ملت ها در تاریخ (به ویژه  تاریخ یکی دو سده ی اخیر) واقف اند و بویی هم از انسانیت برده اند، می دانند که آمریکا،  بزرگترین جنایتکار  کل تاریخ بشر است و نیز می دانند که،  آنچه را  آمریکا  پسندد، همان است که شیطان  پسندد. حال، سوال این است آیا حقوق بشری  که آمریکا می پسندند،  باید پسندید؟ آیا حقوق بشری  که شیطان می پسندد، باید پسندید؟ اصلاً کاری به کار حقوقی که اسلام برای بشر قایل است  نداریم آیا باید از حقوق بشری که آمریکا از آن حرف می زند، حرف زد و دفاع کرد؟ 

یک ملاک بسیار مهم مسلمان بودن

یک ملاک بسیار مهم برای همه ی مسلمانان راستین، پیرو خمینی بودن است، به عبارت دیگر هر که در حرف و در عمل،  پیروخمینی است او مسلمان راستین است و هر که، پیرو هرکس دیگری (جز خمینی) است او مسلمان راستین نیست. این خمینی بود که توانست رژیم وابسته و فاسد و تا بن دندان مسلح پهلوی را براندازد. این خمینی بود که توانست توی دهن آمریکای جنایتکار بزند. این خمینی بود که توانست  دهها کار "نشد" رهبران روحانی و غیرروحانی مسلمان عصر خود را شدنی بکند و همه ی آنان را برای همیشه به تکریم و تعظیم  خود وادارد.  خمینی را  اصل گرفتن و الگو قراردادن در جهان کنونی، مثل اصل گرفتن و الگو قراردادن علی(ع) در بعد از رحلت پیامبر(ص) تاهمیشه ی تاریخ  است.  باید دید آن که، خود را مسلمان می نامد، مواضع اش با مواضع خمینی و مواضع پیروان خمینی می خواند  یا نمی خواند. اگر نمی خواند  اسلام  او اسلام راستین نیست. اسلام او دانسنه یا نادانسته اسلام آمریکایی است.

فقط مخالفان نظام را می بینند!

بعد از این که دوسه نفری تو ماشین، کلی در خصوص نظام اسلامی بدگویی کردند، راننده گفت:


 "همه ی ما که مخالف هستیم پس آن جمعیت پریروز در 22 بهمن از کجا آمده بود؟"


گفتم: این فقط سوال تو نیست. در این دو روزی که از راهپیمایی 22 بهمن گذشته، خود من حداقل از چهار پنج نفر شنیدم که می گویند:


 "ما که همه مخالفیم پس آن جمعیت از کجا آمده بود؟ جمعیتی که از همه  ی سال های گذشته بیشتر بود."


 تعدادی از ما که هم این مخالفت را می بینیم و هم آن موافقت را، دم مان را بیرون می آوریم و فقط چهار کلمه به مخالفت حرف می زنیم و تمام (و بعد دم مان را دوباره جا می دهیم)، ولی دشمنان داخلی و خارجی نظام اسلامی طی این مدت 38 سال، متاسفانه یا خوشبختانه فقط این مخالفت ها را دیده اند و همیشه هم فکر کرده اند:


"حالا دیگر همه مخالفند و نظامی که این همه مخالف دارد کارش تمام است"


لذا به نظام اسلامی اعلام جنگ داده اند و همه اش هم با آن جمعیت (به قول ما معلوم نیست از کجا آمده) خود روبه رو و در تمامی این 38 سال هم خوشبختانه فقط شکست نصیب شان شده است. 


خواهش می کنم یک نگاهی بیاندازید به همه ی جریان های سیاسی داخلی و خارجی که طی این 38 سال با نظام  درگیر و توسط مردم و رهبری نظام اسلامی کله پا شده اند.

آیت الله کماکان بهشتی است!

شماره های قبلی مجله ی ؛عصر اندیشه؛ را نگاه می کردم، مصاحبه مجله با محمد هاشمی برادر آیت الله هاشمی رفسنجانی را دیدم، این مصاحبه را قبلاً خوانده بودم ولی یادم نمی آمد  که او که در این مصاحبه گفته بود از حزب کارگزاران سازندگی بیرون آمده است  در مورد آیت الله  هاشمی رفسنجانی چه می گوید، لذا دوباره مصاحبه را خواندم. ایشان یعنی محمد هاشمی به گونه ای از برادرش حرف می زد که اگر همه ی همراهان و همفکران آیت الله در فتنه ی 1388 ( اعم از کارگزاران و اصلاح طلبان و سران جنایتکار آمریکا و انگلیس و اسراییل و غیره) هم، جهنمی باشند، به آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی هیچ ارتباطی ندارد و ایشان کماکان بهشتی است و( در دنیا و آخرت) در کنار امام و شهداست.  

به همین خیال باش!

طوری حرف می زد انگار، جهنم فقط برای کسانی است که به آن اعتقاد دارند و چون خودشان اعتقادی به جهنم ندارند، بنابراین  جهنمی برای آنها وجود ندارد و خیال شان راحت!  بهش گفتم:"به همین خیال باش!"

این طوری نمی شود!

دیشب در بدو ورود به رختخواب این فکر به سراغم آمد که بالاخره با کارهایی که قبل از مرگم باید انجام بدهم و همه اش امروز و فردا می کنم چه می خواهم بکنم؟ تعیین تکیف برای کتابهایی که در اینجا و در روستا دارم،  خانه روستایی و چند صد متر باغی که دارم، چند مورد طلب و بدهی ای که دارم،  اوراقی که از دیگران نزد من هست و اوراقی که مال خودم است و باید دوباره بینی بکنم و برخیش را دوربریزم، مطالبی که  فکر می کنم برای بازماندگانم باید بگویم یا بنویسم و الی آخر. هنوز این فکر از سرم بیرون نرفته بود که به فکرم رسید راستی چرا فکر می کنم حالا حالاها زنده هستم و هنوز وقت دارم؟ چه تضمینی وجود دارد حتی از حالا هم شروع بکنم به انجام این کارها، فرصت کافی برای انجام آن ها داشته باشم؟ و متعاقبش این فکر به ذهنم آمد که فرض بکنیم من تا بیست سال دیگر هم زنده باشم، باز چه تضمینی وجود دارد که من در هنگام خواب در حول و حوش همان بیست سال بعد، همین احوال قبل از خواب حالا را نداشته باشم که هی امروز و فردا می کنم برای انجام کارهایی که باید قبل از مرگم انجام بدهم؟!

خنده نکنید لطفاً

- آقای روحانی 

 در طول دولت یازدهم، به همه ی منتقدین ناسزا گفته و آنها را به جهنم حواله داده، 

 آن وقت در سخنرانی روز پیروزی انقلاب، از آنها برای رفع مشکلات  دولتش  کمک می‌خواهد! 

 

- آقای روحانی که قبلا 

 در چندین مرحله اعلام کرده که از رکود عبور کرده‌ایم و به رشد هفت درصدی رسیده‌ایم، 

 گویا گفته ی خود را فراموش کرده بود که با ابراز نگرانی از مشکلات اقتصادی، اندیشمندان علوم انسانی را مخاطب قرار داد و پرسید: مگر امروز یکی از مشکلات بزرگ ما مسئله اقتصاد نیست، مسئله رشد و رونق اقتصادی نیست، خروج از رکود نیست؟


- خدا بیامرز پدر، 

 پیش از این در مدح  برجام همه ی معضلات از جمله مشکل آب و منابع آبی را هم به برجام منوط و مشروط کرده بود 

 و اکنون که به این نتیجه رسیده که همه راه‌ها به برجام ختم نمی‌شود! و می‌توان از توان دانشمندان داخلی هم برای رفع مشکلات استفاده کرد  در بخش دیگری از سخنانش می گوید: اگر ما مشکل آب داریم و باید این معضل را حل و فصل کنیم، و منابع آبی را درست مدیریت کنیم و شیوه‌های جدید آبیاری را بیاموزیم که همه این‌ها درست است، همچنین از ذخیره آبی درست استفاده کنیم، از منابع جدید آبی باید برای رفاه مردم بهره بجوییم آیا ما بدون فرهنگ صحیح برای مصرف آب و مدیریت آب  می‌توانیم مشکل آب را حل کنیم؟

در چرایی روگردانی از دین

برخی از افراد، عقاید و اعمال  نادرست و خرافات رایج میان خود و مردم را به حساب دین و مذهب  گذاشته و دین و مذهب  را محکوم می کنند.

این گونه افراد باید  بی اطلاعی خودشان را از دین و مذهب محکوم کنند، نه خود دین و مذهب  را. دین و مذهب را باید از آگاهان و صاحب نظران و از منابع و مآخذ اصلی آن گرفت و شناخت، نه از ناآگاهان و بی خبران. 

نقش روشنفکران در حرکت های مردمی

مردم مسلمان ایران  هیچگاه با دعوت  روشنفکران و افرادی همچون عبدالکریم سروش و سعید حجاریان و حسین بشیریه و علی میرسپاسی و مصطفی ملکیان و سید جواد طباطبایی  و اکبر گنجی  و...  در راه پیمایی ها شرکت نکرده اند  و آرای خود را در انتخابات های مختلف به صندوق نیانداخته اند. و این آقایان به اصطلاح  روشنفکر  با تورّق تاریخ معاصر ایران بخوبی دریافته اند که  مردم مسلمان ایران  پشت سر روحانیان حرکت می کنند و  هرجا و هرگاه حرکتی مردمی صورت گرفته رهبران این حرکت ها علما و روحانیان بوده اند لذا در دوسه دهه ی اخیر تلاش کردند که تعدادی از روحانیان را فریب داده و جلودار جریان سیاسی دلخواه خود کنند و  زیر علم آنها مقاصد خویش را دنبال کنند. جریان سیاسی دلخواهی که از حمایت همه جانبه ی  استکبار جهانی و کشور های غربی و کشورهای مرتجع منطقه برخوردار است. اگر در راس فتنه سال 1388 آقایان کروبی و صانعی و هاشمی رفسنجانی و خاتمی و تعدادی از این روحانیون نبودند مردم  با فتنه گران همراهی نمی کردند و کشور آن همه آسیب نمی دید. مردم شریف ما بعد که فهمیدند اینها اهدافشان چیست از جریان سیاسی فتنه جدا شدند و لذا فتنه خوابید. بدین گونه بود که فتنه گران،  خاصه جریان روشنفکری آن،  با همراهی تعدادی از روحانیون ساده لوح و بی بصیرت  توانستند جریان چندصدهزارنفری فتنه را بر علیه انقلاب و نظام اسلامی به راه اندازند.

در چرایی انکار خدا


برخی چون نمی توانند دریابند که خدا چیست و چگونه است، راه انکار خدا و الحاد را پیش میگیرند. 

 

 اینها توجه نمی کنند که از چیستی و چگونگی چیزهای بیشماری از موجودات محسوس و نامحسوس این عالم بی خبرند، در عین حال آنها را انکار نمی کنند و به وجود و هستی آنها اعتراف می کنند، مثلاً از پی بردن چیستی و چگونگی (و حقیقت و کنه) "نور" و "قوای مغزی"  و میلیاردها میلیارد موجود و موضوع دیگر عاجزند ولی وجود آنها را با شواهدی که بر وجود آنهاست کتمان نمی کنند. 

 

 این که خداوند چیست و چگونه است از محدوده توان و دانش و بینش ناقص ما بیرون است همانطور که چیستی و چگونگی بسیاری از موجودات روحانی مثل "فرشتگان" و "روح" و "عقل" یا "عوالم غیبی" و مسایل مشابه آنها از توان و دانش و بینش ناقص ما بیرون است.

مردم اصلاً روشنفکران را نمی شناسند!

 روشنفکران ما چه دینی، چه غیر دینی، مردمی نیستند؛ نه با مردم حرف می زدند و نه برای مردم حرف می زنند. اگر زندگی مردم بیچاره ی ما را آب ببرد، اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران ما را خواب می برد. آروغ گه گاه روشنفکران هم برای این است که بگویند آروغ زدن  را بگذارید برای ما(آن هم تا آنجا که هزینه ندارد!) که هرچه ما "لول" تر، افکار ما بلندتر(و از زندگی مردم دورتر). تجربه  نشان داده که اینها در طول تاریخ دویست ساله ی معاصر خود را، به ثمن بخس  فروخته و دوباره به لاک  خود فرو رفته اند. مردم هم اینها را نه می شناسند و و نه به حرف ها و آروغ های اینها وقعی می گذارند. برای اینکه به صحت عرایضم پی ببرید  از مردم شهر و روستای خود بپرسید که چندنفر از اینان را میشناسند؟   

لازمه ی عمل به اسلام خمینی

آنان که اسلام خمینی(ره) را می پسندند، نه اسلام شریعتمداری و منتظری و صانعی و خاتمی و سروش و غیره را،  برای حفظ دین و ایمان شان  و برای عمل  به تکالیف  شان، لااقل در مسایل سیاسی و اجتماعی، باید از آیت الله خامنه ای که ولی فقیه است پیروی کنند. برای آنها عمل به آنچه استاد شهید  مطهری تا لحظه ی شهادت در آثارش  گفته است کافی نیست، حتی عمل به آنچه آیت الله محمد تقی مصباح یزدی (که مطهری زمان ماست) هم کافی نیست، باید گوش جان به کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی بسپرند،  تا بتوانند  ادعا کنند که به تکالیف اسلامی و شیعی خود عمل کرده اند. 

 

  

 

نقش آگاهی و بصیرت

اهل دین و  ایمان باشی (و از نوع خوبش هم باشی یعنی، بدانی که باید از خدا و پیامبر(ص) و رهبران حق  پیروی کنی) ولی  آگاهی و بصیرت نداشته باشی، هر آن ممکن است دچار لغزش شوی و به جای پیروی امام حق، پیروی پیشوای باطل کنی( به ویژه پیرو پیشوای منافق شوی). در چنین وضعی (که آگاهی و بصیرت نداری)،  پیامبر(ص) را پیروی می کنی، ولی علی(ع)  را پیروی نمی کنی، چون قدرت تشخیص حق از باطل را نداری، لذا به جای پیروی امام  حق(ع)، پیروی عایشه و طلحه و زبیر و معاویه و عمروعاص و ابوموسی و بقیه (ی کسانی که  بعد از پیامبر(ص)  حکومت  را غصب کردند) می کنی. در چنین وضعی که آگاهی و بصیرت نداری، امام خمینی(ره) را پیروی می کنی و بارها و بارها تا پای دادن جان پیش می روی، ولی پیروی امام خامنه ای را نمی کنی( در حالی که  خامنه ای همان اهداف و ارزش هایی را دنبال می کند که خمینی دنبال می کرد، و به جای پیروی از خامنه ای، پیروی آقایان: منتظری و صانعی و خاتمی  و موسوی و کروبی و سروش و شبستری و کدیور و ملکیان و ده ها نفر دیگر را می کنی و جزو اذناب و عمله ی دشمن می شوی.

اهل مطالعه و اهل فکر

برخی که اعتقادی به خدا ندارند و دین دار نیستند  و در عین حال،  مدام در حال مطالعه و فکر کردن هستند، گاهاً  به نکات بسیار خوبی  می رسند که برای همگان قابل استفاده است. 

 اهل مطالعه و اهل فکر که باشی و اندکی هم سلامت نفس داشته باشی چه بسا راه دین و ایمان را هم پیدا بکنی و نجات یابی.

سرنوشت مخالفان نظام اسلامی

تا نظام جمهوری اسلامی برپاست و اصل ولایت فقیه برجاست، مخالفانی  که فعالیت سیاسی دارند چاره ای جز این ندارند که یا، نقاب نفاق بزنند و  در مملکت بمانند و یا، از این کشور فرار بکنند و بروند نزد آن چند صد یا چند هزارنفری که سر سفره شیطان نشسته اند و دارند به نظام اسلامی و ولی فقیه و مردم مسلمان فحش می دهند.