ما شایستگی نداریم

مردم در این کشور به عشق اسلام و  پیامبر(ص) و امامان(ع)، به دنبال مراجع عظام تقلید و ولی فقیه هستند و من و تو هم که خودمان را پیرو مراجع تقلید و ولی فقیه جا میزنیم میشویم رییس جمهور و رییس مجلس و رییس قوه قضاییه و نماینده ی مجلس و استاندار و فرماندار و مدیرکل و کوفت و زهرمار. خب، بسیاری از ما شایستگی این جایگاه ها را نداریم، لذا شروع می کتیم به انجام کارهایی که نه خدا پسند و اسلام پسند بلکه شیطان پسند و آمریکا پسند است و آن وقت چه می شویم؟ آها! کله پا می شویم. 

این حامیان مایه خجالت اند

خجالت آور است این حمایتی که شبکه های ماهواره ای ضدانقلاب از دولت مردان ما میکنند.

موضوع گزارش شهردار تهران در خصوص ساختمان پلاسکو به شورای شهر تهران بود. 

این شبکه ی ماهواره ای با 5، 6 نفر ایرانی(نشسته برسر سفره بیگانه) آنچنان شهردار تهران را تخطئه و وزرای دولت یازدهم (مرتبط با حادثه ساختمان پلاسکو) را تطهیر می کردند که آدم خجالت می کشید که آخر اینا چرا باید این همه (چپ و راست) از دولت جمهوری اسلامی ایران حمایت بکنند، اینا که به خون مردم مسلمان ایران و رهبری نظام اسلامی تشنه هستند؟

من و تو که من و تو گوش می دهیم!

گفت: 

طرف سپاهی است، مدافع حرم است، آمده سخنرانی کند و بگوید در عراق و سوریه چه میگذرد، بعد بیا و حرف زدنش رو ببین! آخر این مدت چه گفت؟ هیچ کسی هم هیچ حرفی نزد و.... 

 

گفتم: 

 حق باشماست، خوب سخنرانی نکرد. من و تو اگر جای او بودیم کولاک می کردیم، ولی من و تو که، جای او نیستیم، من و تو که، حزب الهی نیستیم، من و تو که مدافع حرم  نیستیم، من و تو که اصلاً با عراق و سوریه مخالف هستیم، من و تو که، "من و تو" گوش می دهیم و "وی ا ای" گوش می دهیم و طرفدار غرب و آمریکا و اسراییل هستیم، من و تو که،  اصلاً ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه و ضد نظام اسلامی هستیم.  من و تویی که، تحصیلات دانشگاهی داریم، تربیت شده ی فرهنگ غرب هستیم و روشنفکریم (به قول خودمان و امثال خودمان)!

نیروهای آماده به خدمت دشمن

دشمنان انقلاب اسلامی از همان اول پیروزی انقلاب، در همه جای کشور  (در شهر و روستا، در ادارات مختلف، در مدارس، در دانشگاه ها، وکلا در همه جا) صدها  و هزاران نیروی فکری آماده ی انجام خدمت داشت. نیروهایی که در دانشگاه ها و مدارس رژیم منحوس پهلوی تربیت شده بودند تا کشور را با منویات شاه و اربابانش اداره کنند، نیروهایی که تقریبا هیچ اطلاعی از اسلام نداشتند، نیروهایی که آمادگی تام و تمام داشتند تا در تقابل دشمنان انقلاب با انقلاب سریعا از دامن انقلاب ریزش کنند و به دامن دشمنان آن بریزند و امام بود (به عنوان رهبری نظام اسلامی) که می بایست با تعداد بسیار کمی از نیروهای فکری آشنا با اسلام اصیل (و توده های مظلوم و محروم مردم که  مقلد او و دیگر مراجع عظام بودند) کشور را بر اساس اسلام اداره کند و با انواع دشمنی های دشمنان در داخل و خارج مبارزه نماید.

بیشترین شاکیان نظام اسلامی


بیشترین شکایت را از نظام جمهوری اسلامی کسانی دارند که تقریبا هیچ مشکلی در زندگی شان ندارند. نگاهی به زندگی شان بکنید. نگاهی به ثروت و دارایی شان بکنید. نگاهی به لباس و خانه و ماشین و درآمدشان بکنید. کاملا معلومه که وضع مادی شان خوبه خوبه. علت شاکی بودن اینها اینه که به لحاظ فکری و اعتقادی، ارتباطی با انقلاب اسلامی و رهبری نظام اسلامی و ارزش های دینی ندارند. اینها چشم و دل شان یک جای دیگر است. این ها جزو از ما بهتران هستند.

بیشترین نگرانی دشمنان دوست نما


بسیاری از ما تحصیل کرده های دانشگاه ها، که از ابتدای انقلاب اسلامی در سطوح مختلف مدیر بودیم و چشم ما به دهان روشنفکران غربی و غربزده، حالا، به لحاظ مالی همه چیز داریم و وضع مالی ما به اصطلاح توپه توپه؛ البته یک نگرانی هایی هم داریم از جمله این که فرزندان ما (که نه اهل فکر و کار و تلاشند و نه اهل غیرت) با این ثروت بادآورده ما چه خواهند کرد. فرزندانی که خیلی هاشان اعتقادی به ازدواج کردن ندارند و خیلی هاشان هم بچه دارشدن را عار و ننگ می دانند.

مساجد ما


97 درصد از شهدای ما مسجدی بوده اند.

مهم ترین علت جدایی ما از انقلاب اسلامی

 علّت جدایی بسیاری از ما تحصیل کرده های دانشگاه ها از انقلاب اسلامی، بی دینی و بی توجّهی ما به دین نبود، بلکه از یک طرف به دین شناسی امام خمینی (ره) و امثال شهید مطهری بها ندادیم و از طرف دیگر به دین شناسی کسانی که امام خمینی (ره) و امثال شهید مطهری هیچ گاه آنان را دین شناس نمی دانستند بها دادیم. مثلاً به جای این که کتاب های شهید مطهری را مطالعه کنیم دنبال کتاب های افرادی چون مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکتر شریعتی و دکتر پیمان رفتیم ( کسانی که مرحوم مطهری در زمان حیاتش در بسیاری از آثار خود،  آثار آن ها را مورد ارزیابی قرار داده و گفته است که دین شناسی آن ها دارای چه ایرادات و اشکالاتی است). و بعد  از شهادت مرحوم مطهری به جای این که کتاب های آن بزرگوار و آثار بزرگانی چون آیت اله مصباح یزدی را مطالعه کنیم دنبال کتاب های امثال دکتر سروش و مجتهد شبستری و ملکیان و محسن کدیور رفتیم (کسانی که اگرچه مرحوم مطهری نبود تا جواب دین ناشناسی های آنان را بدهد،  آیت اله مصباح یزدی و ده ها نفر از همفکران  و شاگردان او بودند که در صدها بلکه هزاران صفحه،  آثار اینان را مورد ارزیابی قرار داده و گفتند که آثار این شیفتگان فرهنگ غرب دارای چه ایرادات و اشکالاتی است). متأسفانه شیطان گوش شنوایی، باقی نگذاشت و لذا سر از مخالفت با اسلام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و طرفداری از آمریکا و اروپا و رژیم صهیونیستی درآوردیم.

فساد فکری رهبران اصلاح طلبان

نظر برادری را که می گوید: "رهبران فکری و سیاسی اصلاح طلبان را به فساد فکری متهم می کنند" به موارد زیر جلب می نمایم: 

محمد خاتمی:

احکام قرآن متناسب با زندگی قبیله ای است، قرآن کریم برای ما قابل استناد نیست!


عبدالکریم سروش:

ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است.


محسن کدیور:

امروز خدا در جامعه هیچ کاره است.


محمد مجتهد شبستری:

فعل و قول معصوم حجت نیست.


علیرضا علوی تبار:

ما پیشرفت نمیکنم چون در جامعه ما هنوز خدا نمرده است.


محمد رضا خاتمی:

مبنای مشروعیت هر کاری رأی مردم است. 

احمد نراقی:

وحی برای انسان های بعد از زمان پیامبر، قابل فهم نیست.


مقصود فراستخواه:

هنرمند اصیل هم به نحوی به فضای آمیخته با ابتذال نیازدارد و گرنه از دل و دماغ می افتد.


محمد خاتمی:

مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند.


عبدالکریم سروش:

خدای جدید با خدای گذشتگان متفاوت است.


عبدالکریم سروش:

فرهنگ شهادت خشونت آفرین است.

از من یادبگیرید!

گفتم:

بفرمایید مشکل تون چیه تا ببینم چه کاری میتونم براتون انجام بدم.

مهدی گفت:

والله من راضی نبودم بشما زحمت بدیم مائده خانم اصرار داشت که شما بگید حق با من است یا حق با ایشان است.

مائده گفت:

من وقتی به ایشان چهارکلمه حرف می زنم ایشان اولا سکوت می کند و هیچی نمی گوید، دوما 5، 6 ساعت بامن قهر می کند و اخماش توهم است.

مهدی گفت:

خب، سکوت نکنم چی بکنم؟ اگر به قول شما به چهارکلمه حرف شما جواب بدم که   کله ی حداقل یکی از ما دو نفر میشکنه، لذا مجبورم سکوت کنم، از طرفی من هم آدمم دیگه، از حرفای بسیار غیرمنطقی و تلخ تو ناراحت میشم و باید چندساعتی بگذرد تا حال عادی پیدا بکنم.

مائده گفت:

قبول دارم من وقتی عصبانی هستم تو نباید با من بحث بکنی و بهتر است سکوت بکنی ولی اون قهرکردنت چیه؟ اون منو پیر میکنه، اون روزگارم رو سیاه می کنه، اون منو می کشه.

مهدی گفت:

فرض کنیم من قهر نکنم و متعاقب عصبانیت و بد و بیراه های تو، حالت عادی بگیرم، اون وقت خودت بگو! تو به من چی میگی؟

مائده گفت:

حق با توئه، قبول دارم، میگم "تو سبکی، تو بی شخصیتی، تو مثل اردکی، هزاربار کثیفت کنند هربار فورا با یه بار زیرآب رفتن فکر میکنی تمیز شدی و...

مهدی گفت:

خب، قهر میکنم کار بدی میکنم (و تورو میکشم)، قهر نمیکنم کار بدی میکنم (چون نشون میدم سبکم، بی شخصیتم، تو بگو، من چی بکنم به عبارتی من چه خاکی بسرم بریزم.

مائده گفت:

آها! صدبار بهت نگفتم تو سبک و بی شخصیت بشی بهتره تا اینکه منوبکشی؟ تو باید همسری مثل من رو بذاری بالای سرت، حلواحلوا بکنی، حالا شنیدن دوکلمه ی مثل "تو سبکی، توبی شخصیتی، تو آدم نیستی، خیلی زورت میاد؟

مهدی گفت:

آقای احمدی یه چیزی هم شما بگو!

گفتم:

مهدی جان! ناراحت نشی! حرف حساب جواب نداره! من چه میتونم بگم؟ مائده خانم دخترم دیگه حرف رو تمام کرد. حالا که شما ایشان رو بالای سرت نمیذاری و حلواحلوا نمیکنی، لااقل چهار  کلمه ی مثل قند عسل "تو آدم سبکی هستی، تو بی شخصیتی، تو مثل اردک هستی، تو آدم نیستی" رو تحمل بکن و به روی خودت نیار.

آقا مهدی! اگر حرفم رو گوش کردی بازهم مشکلت حل نشد دوباره درخدمتم و راه حل دیگری ارایه میکنم.

در دل به خودم گفتم بابا تو دیگه کی هستی؟! تو این راه حل ها رو از کی یادگرفتی؟!

صدها حرف مفت و بیهوده!

در طول یک مسیر یکی دو کیلومتری، هریک از دوستان را که ملاقات می کنی از مشکلات می گوید.


 جالب این است که بیشتر این ها که از مشکلات میگویند، خودشان مشکلی(مشکل به معنای واقعی کلمه) ندارند.


 و جالب تر این که این ها خودشان معمولا، از جمله ی کسانی هستندکه برای مردم مشکل درست می کنند و گوش آنها را می برند.


 این ها در کنار ده ها مشکلی که مطرح می کنند، صدها حرف مفت و بیهوده هم (به عنوان راه حل) برزبان می اورند که نه تنها، راه حل نیست، توجه به آنها (برای مردم و کسانی که برای مردم کار می کنند) مشکل هم ایجاد می کند. 


برخی از این به اصطلاح دوستان هم از سر تنبلی ناشی از پرخوری، فقط بدین گونه بیهوده گویی می کنند که:


"آخر، چرا باید این همه مشکل وجود داشته باشد؟"


 یا:


 "آیا بعد از این همه سال، باید این همه مشکل وجود داشته باشد؟"

جریان باطل و حق طلبی


به خیلی از اینهایی که حق را نمی پذیرند نگاه کنید، به اخلاق و رفتار اینها، کلا، به زندگی اینها بنگرید. 


اینها در زندگی فردی و اجتماعی خود، هر کاری که دل شان می خواهد، انجام می دهند. اینها همیشه سعی می کنند فقط محبوب و مورد توجه باشند، اینها  همیشه سعی می کنند همراه جریان غالب(نه حق) در محیط زندگی شان باشند، اینها هیچ گاه سعی نمی کنند  حق را اصل بگیرند و طرف حق باشند.


 خب، اینها چرا باید در صراط مستقیم باشند؟ اینها حق شان است که گاهی دنبال این باطل و گاهی دنبال اون باطل باشند؛ اینها اصلا حق شان نیست که راه حق و راه راست را پیدا بکنند.


ما هم نباید اصرار بکنیم که اینها را الا و لابد و حتما به راه راست برگردانیم.

پیرامون نظام جمهوری اسلامی


نخوانده ام و نشنیده ام که نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی ایران به جهت داشتن رهبری  قوی و پشتوانه ی مردمی،  بتواند 38 سال دوام آورد و روز به روز استحکام بیشتر یابد، در حالی که، در تمامی این 38 سال، هزاران نفر از فرمانداران و استاندارانش گرفته تا بسیاری از سران بلند پایه آن و حتی رییس جمهورش، ضد نظام و رهبری نظام  باشند.

راه شناخت اسلام


برای شناخت دین دنبال روشنفکران دینی  نباشید. آنان دین شناس نیستند و راه دین شناسی شان جز بیراهه نیست.

راه شناخت اسلام


آب در هاون می کوبند کسانی که می خواهند با عقل خود(و بدون کمک حوزه های علمیه و علمای دین) دین اسلام را بشناسند.