۱۲۳۰
۱- در تمام این مدت سی و چندسالی که نظام اسلامی ایران استقرار یافته، درصد نسبتاً بالایی از جمعیت کشور، همسو با دشمنان داخلی و خارجی نظام، ساز مخالفت با نظام اسلامی را زده است.
۲- این جمعیت مخالف که هم در پیروزی انقلاب اسلامی و هم در پیروزی های بعدی نظام اسلامی نقش داشته، چه در زمان امام رحمت الله علیه و چه در زمان رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، دانسته و ندانسته با نظام اسلامی مخالفت و گاهی حتی دشمنی نموده است. نگاهی به اطراف خود بکنید و ببینید با چه حجم از بدگویی و سیاه نمایی و مخالفت و دشمنی با نظام اسلامی مواجه می شوید.
۳- با این همه، نظام اسلامی ضعیف که نشده هیچ، بر قدرتش هم نسبت به سال های گذشته بسیار افزوده شده است. هم اکنون جمهوری اسلامی ایران در سایر کشورها نیز برای کمک به دوستانش حضور دارد و در منطقه وسیعی از جهان سربسر دشمنان خود هم می گذارد.
۴- نظام اسلامی ایران توانسته است در تمام این مدت سی و چند سال، دشمنی دشمنان داخلی و خارجی خود را مهار کرده و به دوستان نادانش (که گاهی جمعیتی چندین میلیونی را تشکیل می دهند) میدان می دهد تا رئیس جمهور و وزیر و وکیل خودشان را برسر کار آورند. اینان گاهی در تمام مدتی که برسرکارند با نظام مخالفت می کنند، ولی نظام اسلامی با صعه صدر تمام با این ها مدارا می کند. این ها گاهی حتی ابزار دست صهیونیزم جهانی می شوند و رودر روی نظام قرار می گیرند ولی باز توسط نظام اسلامی تحمل می شوند.
۵- نظام اسلامی در کل با مخالفان و دشمنانش مماشات می کند و به حساب تعداد بسیار کمی از این ها می رسد. آغوش پر مهر نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران (جز برای تعداد معدودی) برای بقیه مخالفان و دشمنانش همواره باز بوده است.
۶- شما عملکرد همین دولت یازدهم را بطور گذرا یک ارزیابی بکنید و ببینید از برخی مقامات بالای دولت تا صدها مسوول در سطوح میانی و پایینی چه میزان پای بند فرامین امام (ره) و رهبری نظام هستند. به جرات می گویم تعداد کسانی که در دولت یازدهم (مثل دولت مردان دو دولت نهم و دهم سید محمد خاتمی) آب به آسیاب دشمن می ریزند و به ارزش های اسلام و انقلاب بها نمی دهند کم نیستند. رویکرد اینان به غرب هیچ نسبتی با رویکرد امام و رهبری معظم انقلاب ندارد. رویکرد اینان به اقتصاد هیچ ارتباطی با عدالت اجتماعی اسلام ندارد. تحقق نگاه اینان به اسلام جز نامی از اسلام باقی نمی گذارد. نظام اسلامی با این ها هم تا جایی که ممکن است و منجر به تلاشی نظام نشود مدارا می نماید.
۷- بگمان من آنچه موجب تحمل این همه کژی و ناراستی می شود، رهبری پیامبرگونه امام و آقای خامنه ای و پیروی مومنانه میلیون ها مسلمان پیرو آن هاست. پیروانی که جان برکف آماده ی دفاع از نظام اسلامی در مقابل دشمنان هستند تا جمهوری اسلامی سرپا بماند و مسیر بایسته ی کمال را بتدریج طی نماید.
جریان نفوذ تنها مربوط به امروز نیست و نگاهی به گذشته نه چندان دور و سوابق نفوذیهای دیروز که امروز آشکارا در خدمت اهداف و برنامههای دشمنان ایران هستند، عبرتی است برای کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه خطر نفوذ را جدی نمیگیرند.
این روزها یکی از مسائل مهم در مباحث سیاسی کشور، موضوع نفوذ است. این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که رهبر معظم انقلاب بارها نسبت به آن هشدار داده و ابعاد مختلفی از این تهدید را گوشزد کردهاند. ایشان حدود دو ماه پیش در این خصوص فرمودند؛ «از همه مهمتر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است. دشمن سعی میکند در زمینه فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. خرجها میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است. نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریّتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آنوقت همه تصمیمگیریها در این کشور بر طبقِ خواست و میل و اراده مستکبرین انجام خواهد گرفت؛ یعنی مجبور میشوند. وقتی یک کشوری تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت، حرکت آن کشور، جهتگیری آن کشور در دستگاههای مدیریّتی، بر طبق اراده آنها است؛ آنها هم همین را میخواهند.»
ماجرای نفوذ سابقهای بس طولانی دارد و تنها معطوف به جمهوری اسلامی ایران نیز نیست و قدرتهای استکباری در ادوار مختلف، با توجه به شرایط کشورها و اهداف خود، درصدد نفوذ بودهاند. 37 سال پیش انقلاب اسلامی شاهرگ نفوذ آمریکا در ایران را قطع کرد هرچند آنها دست از تلاش و توطئه برنداشتند و اهداف خود را با روشهای جدید پی گرفتند. قطع اصلیترین مجرای نفوذ آمریکا پس از انقلاب اسلامی، به وسیله تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 58 از چنان اهمیتی برخوردار بود که حضرت امام(ره) از آن بعنوان انقلاب دوم یاد کردند. نگاهی به حدود چهار دهه عمر جمهوری اسلامی نشان میدهد این دوران همواره صحنه تلاش آمریکا و دشمنان برای نفوذ و مبارزه جریان مومن و انقلابی برای جلوگیری و خنثیسازی این تلاش بوده است.
دهه هفتاد به دلایل مختلف که جای شرح آن در این گزارش نیست، یکی از پرچالشترین دوران در این زمینه است. دورهای که نفوذ به سطوح میانی مدیریتی نیز سرایت کرد و البته خساراتی برای کشور به دنبال داشت. غائله کور 18 تیر یکی از نمودهای بارز این چالش بود که نفوذیها در عرصه مطبوعات، برخی نهادهای دولتی، مراکز فرهنگی و دانشگاهی آن را ترتیب دادند.
در دوره اخیر نیز دشمن بهترین راه برای رسیدن به اهداف خود را پروژه نفوذ میداند. آمریکاییها به خوبی میدانند بدون صاف شدن جاده به دست یک جریان نفوذی داخلی، امکان رسیدن به اهداف درباره جمهوری اسلامی ایران در حد صفر است. نفوذیها ماموریت دارند چهره منفور آمریکا را در افکار عمومی بزک کنند. آمریکایی که کارنامهاش پر از پروندههای جنایت و خیانت به ملت ایران است باید به آمریکایی بشردوست، اهل تعامل و مذاکره، دارای منافع مشترک با ایران و... تبدیل شود. اینجاست که نفوذ فرهنگی به عنوان مهمترین خطر مطرح میشود و رهبر معظم انقلاب میفرمایند؛ «تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ بهخاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینه فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنه فرهنگی باشند؛ رخنههای فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هوشیار باشند.»
نگاهی به سوابق نفوذیهای دیروز نیز نشان میدهد اغلب آنها در مصادر و امور فرهنگی مشغول به فعالیت بودهاند چرا که اساساً تا نفوذ فرهنگی انجام نشود، راه برای سایر اشکال نفوذ –اعم از سیاسی، اقتصادی، امنیتی و...- باز نخواهد شد. نفوذ فرهنگی حساسیتها را نسبت به دشمن کم کرده و راه را برای نفوذ و ورود باز میکند. فهرست نفوذیهای دیروز که امروز رسماً به اردوگاه دشمن پیوستهاند و آشکارا جیرهخوار آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی شدهاند، طولانیتر از آن است که در یک گزارش بگنجد. آنچه در ادامه میخوانید مشتی از این خروار است. نگاهی گذرا و کوتاه به تعدادی از نفوذیهای دیروز که تا سطح وزیر و معاون وزیر نیز پیش رفتند، نشان میدهد خطر نفوذ موضوعی انتزاعی و ذهنی نیست و بدون شک امروز هم ابعاد آن گستردهتر از چند رسانه و خبرنگار است و رسانههای دنبالهرو دشمن در داخل، تنها قطعهای از پازل نفوذ هستند.
از انجمن حجتیه تا سروش کفر
عبدالکریم سروش: حسین حاج فرج دباغ مشهور به عبدالکریم سروش که پیش از انقلاب به دلیل حضور در دبیرستان علوی با انجمن حجتیه آشنا شده بود در اوایل دهه 50 شمسی برای تحصیل در رشته شیمی تجزیه عازم لندن شد و همزمان به مطالعه فلسفه غرب پرداخت. سروش پس از انقلاب از جمله کسانی بود که به عنوان نماینده جریان اسلامی جامعه و انقلاب در مباحثات تلویزیونی با مارکسیستها شرکت میکرد. سروش پس از تعطیلی دانشگاهها عضو ستاد انقلاب فرهنگی شد ولی بعدها به دلیل هجمه اصلاحطلبان منکر حضور فعال در این ستاد شد. وی که زمانی با استفاده از فلسفه تحلیلی به نقد مارکسیسم پرداخته بود بعدها به نقد اسلام و دین روی آورد. سروش اوایل دهه 70 طی مقالاتی با حمله به فقه اسلامی زمینه را برای مخالفتهای بعدی با ولایت فقیه فراهم ساخت.
سروش که در سال 74 و در دولت هاشمی از تدریس در دانشگاهها محروم شده بود عازم اروپا و آمریکا گردید تا با مؤسسات و دانشگاههای غربی همکاری کند. سروش در سال 2004 به خاطر نقد اسلام جایزه اراسموس را در آمستردام هلند دریافت کرد و سال 2009 از سوی مجله فارین پالیسی به عنوان یکی از ده روشنفکر جهان برگزیده شد! وی در سال 84 ابتدا از معین و سپس هاشمی حمایت کرد و در سال 88 نیز از حامیان مهدی کروبی بود. سروش پس از انتخابات در حمایت از فتنه تا نفی مبانی اسلام پیش رفت. بسیاری معتقدند او از تشیع خارج شده و حتی با اسلام مشکلات شدیدی پیدا کرده است. وی در فتنه 88 یکی از اعضای اتاق فکر جنبش به اصطلاح سبز شد.
گفتنی است سروش در زمان مدیریت خاتمی بر کیهان به ارائه مقاله به نشریه کیهان فرهنگی پرداخت و با تغییر مدیریت آن به کیان رفته و در آنجا به تربیت فکری گروهی پرداخت که سودای کسب قدرت در سرداشتند. وی سالها است که از ایران رفته و در آمریکا زندگی و تدریس میکند و مورد حمایت محافل ضددین قرار دارد.
اکبر پونز
اکبر گنجی: متولد نازیآباد تهران که در این محله با سعید حجاریان و عباس عبدی آشنا شد. در دوران انقلاب از فعالین خیابانی بود که به دلیل مطالعات پراکنده در آثار مختلف گروههای چپ و اسلامی سازشکار و غربگرا یا التقاطی در بیثباتی کامل فکری فرو رفت. وی در ابتدای پیروزی انقلاب از افرادی بوده که زنان بدحجاب را در خیابانها مورد ضرب و شتم قرار میداده و به این دلیل به اکبر پونز معروف است. وی که در اوایل تأسیس سپاه عضو این نهاد مقدس شده بود به دلیل مخالفت با امام و جنگ و تمرد در شرایط جنگی به مجازات شدیدی محکوم شد که با وساطت منتظری این مجازات منتفی و وی از سپاه اخراج شد. گنجی مدتی در دهه 60 رابط فرهنگی سفارت ایران در ترکیه بوده و با اعضای نهاد اطلاعات نخستوزیری از جمله سعید حجاریان رابطه داشت. گنجی در اوایل دهه 70 به حلقه کیان پیوست تا در این حلقه به شخصیسازی دین و مبارزه با مذهب و اسلام مشغول شود. با پیروزی خاتمی در خرداد 76 گنجی فعالیت شدید مطبوعاتی را با مطبوعات جریان موسوم به اصلاحات آغاز کرد.
گنجی در جریان رویدادهای پس از خرداد 76 به اتهامزنی علیه نظام اسلامی و حوزههای علمیه ادامه داد و پیش از دستگیری و محاکمه در آذر 79 در کنفرانس ننگین برلین حضور یافت. گنجی پس از بازگشت و با شکایت دادستانی در نهایت به 6 سال حبس محکوم و در زندان مواضع وی رادیکالتر گردید. گنجی در زندان با استفاده از رانت نظام انواع اهانتها به جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب روا داشت. گنجی در زندان با حمله به اسلام از جمهوری تمام عیار یا جمهوری سکولار حمایت کرد. وی پس از پایان دوره محکومیت به خارج از کشور رفته و تاکنون بازنگشته است. در طول مدتی که وی در اروپا و آمریکا بود جایزههایی از نهادهای مختلف غربی دریافت کرد. گنجی در مقالات قرآن محمدی(ص) قرآن را کلام انسان دانست و در مقالاتی دیگر وجود مقدس امام زمان را منکر و در مقالات بعدی خود از لواط و همجنسگرایی حمایت کرد! گنجی در فتنه 88 عضو حلقه فکری جنبش به اصطلاح سبز بود. با این حال وی بعدها اعتراف کرد که در انتخابات تقلب نشده است.
طلبه قم مسافر هلند
مهدی خلجی: متولد قم و دانشآموخته حوزه علمیه تا دوره خارج بوده و پدرش با آیتالله منتظری رابطه داشته است. وی مدتها شاگرد منتظری بوده است. خلجی پس از خروج از کشور به همکاری با رادیو فردا پرداخت. وی به عنوان پژوهشگر اسلامی با رادیو فردا و نیز بیبیسی رابطه داشته و دارد. این القاب بیشتر به منظور قراردادن وی در جایگاهی است که به مبانی تشیع حمله کرده و مخاطبان خود را نسبت به ارزشهای دینی و اخلاقی متزلزل نماید. خلجی با گروه رسانهای سازمان یافته از سوی هلند برای مقابله با مبانی فکری نظام همکاری نزدیک داشته است. خلجی پیش از اینکه به بیبیسی و سپس رادیو فردا بپیوندد در روزنامه انتخاب مدیر بخش اندیشه بود. وی هم اکنون در مؤسسه ضدایرانی واشنگتن فعالیت میکند. خلجی با مراکز پژوهشی ضد ایرانی دیگری در واشنگتن رابطه نزدیک دارد.
خبرنگار ناشی
بیژن صفسری: از روزنامهنگاران ضعیف و تازهکاری بوده است که در جریان پروژه جریدهسازی اصلاحطلبان در سالهای 75 تا 84 به این عرصه وارد شد و بدون آنکه تخصص و توان کافی برای چنین کاری را داشته باشد. مهمترین حضور وی در عرصه مطبوعات کشور به عنوان صاحب امتیاز روزنامه آزاد و سردبیر روزنامه صدای عدالت بوده است. وی به دنبال تخلف مطبوعاتی و اقدام علیه امنیت ملی کشور مدتی را در زندان گذراند اما در سال 1382 با وساطت خاتمی رئیس جمهور وقت آزاد شد. وی بعد از آزادی و پس از مدتی کشور را ترک کرده و به همکاری با رسانههای معاند روی آورد. وی چندی پیش در مطلبی در رادیو فردا اعتراف کرد که جنبش به اصطلاح سبز شکست خورده و به بن بست رسیده است.
ضد انقلاب کاسب
رجبعلی مزروعی: از اوایل دهه 70 شمسی با آغاز فعالیت در روزنامه سلام تبدیل به عنصر مسئلهدار با نظام شد. وی در عین حال که از طریق فعالیت در بخش دولتی ارتزاق میکرد و از همین طریق سرمایه قابل توجهی اندوخته است به فعالیت خود در جهت تخریب مبانی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی هم مشغول بود. مزروعی پس از خرداد 76 و پیروزی دولت اصلاحات به اقدامات ضد انقلابی خود شدت داد و با راهاندازی انجمن صنفی روزنامهنگاران پایگاهی را برای همکاری با محافل بینالمللی مشکوک و وابسته به سرویسهای جاسوسی غرب مهیا کرد. وی از اوایل سال 84 بنا را بر تخریب ارکان و ماهیت نظام گذاشت. از جمله نکات مطرح درباره مزروعی ارتباطات مشکوک او با محافل بیگانه است. وی زمانی که در انجمن صنفی روزنامهنگاران فعالیت میکرد با استفاده از امکانات آن سفرهایی به خارج از کشور داشت. وی پس از فتنه 88 متواری و سپس به صورت غیرقانونی از کشور خارج و سر از بلژیک درآورد.
شیخ آمریکایی
محسن کدیور: محسن کدیور متولد فسا و دانشآموخته برق و الکترونیک از دانشگاه شیراز بوده که پس از انقلاب برای تحصیلات دینی وارد حوزه علمیه قم میشود. مهمترین استاد وی در حوزه آیتالله منتظری بود. کدیور همچنین در دانشگاه و در رشته فلسفه و کلام اسلامی تحصیل و به اخذ مدرک دکتری از دانشگاه تربیت مدرس در سال 1378 نائل آمد. وی که امیدوار بود در زمره شاگردان منتظری و پس از رسیدن نامبرده به رهبری به مقامات عالی نائل شود با عزل منتظری توسط امام در این هدف ناکام مانده و به تدریج مواضع خود علیه اسلام و انقلاب را علنی ساخت. کدیور در سال 77 به دلیل تحریک دانشجویان برای اغتشاش و نفی اسلامیت نظام به اتهام فعالیت تبلیغی و نشر اکاذیب به حکم دادگاه ویژه روحانیت 18 ماه زندانی گردید. وی از سال 70 به مدت 8 سال معاونت اندیشه اسلامی مرکز تحقیقات استراتژیک را عهدهدار بوده است. کدیور پس از خرداد 84 از کشور خارج و به مواضع ضد دین و انقلابی خود شدت بخشید. مرور مواضع و رفتارهای کدیور دقیقاً نشان دهنده جریانی است که از ابتدای انقلاب تنها با هدف دستیابی به قدرت و مصادر اصلی و تصمیمگیرنده کلان در کشور تلاش کرد خود را به کانونهای احتمالی قدرت در آینده نزدیک کند. حضور کدیور در زمره شاگردان آیتالله منتظری و عدم مخالفت وی با ولایت فقیه در دهه 60 و شروع این مخالفتها با عزل منتظری و شدت یافتن آن با آغاز زعامت آیتالله خامنهای را باید در این جهت ارزیابی کرد.
یک روانی
فرشته قاضی: که به عنوان روزنامهنگار و فعال حقوق بشر در میان اپوزیسیون حضور دارد در 7 آبان ماه 1383 در رابطه با پرونده سایتهای اینترنتی بازداشت شد. وی به گفته خودش دچار امراضی روحی و روانی است و حتی توانایی زندگی با همسرش را ندارد. بیماری روحی و روانی او باعث شد که نتواند فعالیت روزنامهنگاری را ادامه دهد لذا به استراحت پرداخت اما در جریان فتنه 88 ناگهان وارد عرصه مطبوعات شد و از طریق توئیتر به ارائه گزارشهای غیر واقعی از کشور مبادرت ورزید. به هر روی فرشته قاضی هم مانند سایر اعضای شبکه رسانهای وابسته به بیگانگان از ایران خارج شد و به همکاری با نشریات و پایگاههای اینترنتی علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه داد. وی در خارج از کشور علاوه بر حمله به نظام اسلامی به حمایت از بهائیان پرداخته است.
نماینده فراری
نورالدین پیرمؤذن: نماینده اصلاحطلب اردبیل در مجالس ششم و هفتم که در مجلس هشتم رد صلاحیت شد. وی هم اکنون در آمریکا مشغول فعالیت علیه جمهوری اسلامی است. وی در آمریکا از مؤسسات آموزشی این کشور فرصتهای به ظاهر مطالعاتی دریافت کرده بود و هر چند مدعی بود که بعد از پایان این فرصت مطالعاتی به ایران بازخواهد گشت، ولی حدود 6 سال است که از پایان فرصت مطالعاتی نامبرده گذشته ولی پیرمؤذن به ایران بازنگشته است. پیرمؤذن سخنگوی اقلیت اصلاحطلبان مجلس هفتم بود. پیرمؤذن که نتوانسته است در مجالس هشتم و نهم به فعالیتهای سابق خود ادامه دهد در نامهای به مجلس شورای اسلامی حمله کرده و از هیچ توهین و فحاشی به جمهوری اسلامی دریغ نکرده است.
کشف حجاب در برنامه ماهوارهای
فریبا داوودی مهاجر: روزنامهنگار اصلاحطلب فراری که سردبیر انجمن روزنامهنگاران جوان و عضو مرکزی کمیته سازمان به اصطلاح مدافعان آزادی مطبوعات ایران بوده است. وی همچنین عضو شورای عالی ادوار دفتر تحکیم وحدت بوده است. از او مقالاتی در نشریات و رسانههای زنجیرهای و ضد انقلاب داخل و خارج کشور چون روزآنلاین، اعتماد، یاس نو و گویانیوز منتشر شده است. وی فروردین ماه 86 به دلیل حضور در آشوبهای خیابانی به 4 سال زندان محکوم شد. داوودیمهاجر که در یک خانواده بیقید نسبت به شعائر اسلامی رشد کرده بود سرانجام پس از خروج از کشور به اصل خود بازگشت و در برنامه ماهوارهای پارازیت کشف حجاب کرد.
نفوذی در آموزش و پرورش
فاطمه حقیقتجو: فعال سیاسی و نماینده اصلاحطلب دوره ششم مجلس بود. وی مدرس دانشگاه تهران بوده و 10 سال سابقه در پستهای امور تربیتی و مشاوره آموزش و پرورش داشته است. وی همچنین دو دوره عضو شورای مرکزی سازمان غیرقانونی (دفتر تحکیم وحدت) بوده است. حقیقتجو از جمله نخستین نمایندگان مجلس ششم بود که در جریان استعفای دستهجمعی، استعفایش پذیرفته شد. حقیقتجو به بهانه تحصیل از کشور خارج شد و به محض ورود با اعطای بورسیه از جانب دولت آمریکا مورد لطف غرب قرار گرفت ، در دوران فتنه 88 نقش بارزی برای ایجاد کمپینهای ضد ایرانی ایفا کرد.
پناهنده به بیبیسی فارسی
علیاصغر رمضانپور: در دوره وزارت احمد مسجدجامعی در دوران اصلاحات به عنوان معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران فعالیت میکرد، در حالی که مراکز اطلاعاتی و امنیتی سوابق سوء نامبرده را مکرراً متذکر شده بودند. وی همچنین مدتی سردبیر روزنامه زنجیرهای آفتاب امروز بود و مسئولیت رئیس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را نیز در کارنامه خود دارد. وی پس از فرار به انگلستان مانند بسیاری از همقطاران خود به خدمت شبکه بیبیسی درآمد و در حال حاضر در رسانههای بیگانه فارسیزبان، مشغول فعالیت ضد نظام میباشد. رمضانپور همسر خویش را مجبور به کشف حجاب کرد و تصویر وی را در صفحه فیس بوک خود منتشر کرد که این اقدام با اعتراض رسانهها مواجه شد.
مفسر متوهم فرهنگ غرب
عبدالعلی بازرگان: وی دومین فرزند از میان پنج فرزند مهدی بازرگان است و سابقه همکاری با جبهه ملی، نهضت آزادی و همچنین جنبش مسلمانان مبارز را که به اتخاذ مواضع تند ضد نظام جمهوری اسلامی شهرت دارد در کارنامه کاری خود داراست.با اینحال مطبوعات حامی دولت اصلاحات محل تاخت و تاز امثال او بود. وی بعد از فتنه 88 با ارائه مطالب گزنده و موهن و با سوءاستفاده از متون دینی به نفی ماهیت انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن پرداخت. وی براساس گرایشهای نهضت آزادی به ارائه تفسیرهای نادرست و منطبق بر آموزههای فرهنگ غربی از مفاهیم اسلامی و شیعی میپردازد. بازرگان بعد از فتنه 88 با توان هر چه تمام تلاش کرد تا به مقدسات ملت ایران، انقلاب و ولایت فقیه حملهور شود.
نفوذی یواشکی
مسیح علینژاد: معصومه علینژاد قمی معروف به مسیح علینژاد فعالیت خبرنگاری خود را از سال 78 در روزنامه همبستگی آغاز کرد و پس از آن به خبرنگاری در خبرگزاری ایلنا پرداخت. وی بارها مطالب موهن و ضد آرمانهای انقلاب در روزنامههای شرق، بهار، وقایع التفاقیه درج کرده بود و زمانی که به عنوان خبرنگار پارلمانی ایلنا در مجلس فعالیت میکرد به دلیل دسترسی غیرقانونی به اسناد مجلس، از خانه ملت اخراج شد. وی در سال 84 از مصطفی معین حمایت کرد و سپس از کشور خارج شد. علینژاد در دوران فتنه 88 نیز مواضع تندی را علیه موضوعات مختلف اتخاذ کرد که بعضاً ماهیت انقلاب و نظام و حتی اسلام را مورد حمله و توهین قرار میداد.
عطاءالله مهاجرانی: مهاجرانی در کارنامه کاری خود مسئولیتهایی همچون نمایندگی مجلس، رایزن فرهنگی ایران در پاکستان، معاون رئیس جمهور، عضویت در هیئت امنای خبرگزاری ایرنا، معاونت فرهنگی مرکز تحقیقات استراتژیک، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات و ریاست مرکز گفتگوی تمدنها را داشته است. وی در حوزه سیاسی ابتدا به تلویح و سپس به صراحت علیه ولایت فقیه موضعگیری کرد و در مقاطع مختلف ضد رهبر معظم انقلاب موضع گرفته است. وی بعد از برکناری از وزارت ارشاد، مسئولیت مرکز گفتگوی تمدنها را با بودجه کلان به دست گرفت و در پی فضاحتهای جنسی از کشور خارج شد و به انگلیس پناه برد و در آنجا روند ضد نظام خود را به غایت افزایش داد.داستان مهاجرانی درمیانه نگارش کتاب برضد سلمان رشدی مرتد انگلیسی و تبدیل شدن به عامل انگلیس و آل سعود از عبرتهای ماندگار است.
بیادب مدعی اصلاحات
مجتبی واحدی: واحدی بیش از هر چیز دیگری به عنوان مقالهنویس، روزنامهنگار و مشاور ارشد مهدی کروبی شناخته میشود ولی در کارنامه کاری خود سردبیری روزنامه آفتاب یزد و معاونت وزارت امور اقتصادی و دارایی را نیز دارد. وی پس از فتنه 88 از کشور گریخت و از لندن سردبیری آفتاب یزد را ادامه داد. واحدی در حال حاضر در آمریکا به عنوان سخنگوی ارشد مهدی کروبی با فتنهگران فراری و همچنین اپوزیسیون برانداز و محافل اطلاعاتی و صهیونیست علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکند. وی بعد از فتنه 88 و بعد از خروج از کشور نظام را مورد تخطئه قرار داد و خط حضرت امام(ره) را نیز نفی کرد.
رابط ساواک؛ مزدور بیبیسی
مسعود بهنود: بهنود فعالیت خود را به عنوان یک روزنامهنگار از سال 42 آغاز کرد. وی در تاریخ ایران همواره از جمله مزدوران نان به نرخ روز خور به شمار میرفته چرا که پیش از انقلاب ارتباط نزدیک با طاغوت و دستگاه جاسوسی پهلوی یعنی ساواک داشت و پس از انقلاب نیز به خدمت اربابان غربی خود درآمد. بهنود پس از جنگ تحمیلی و زمانی که در ایران به سر میبرد به کرات در مدح و ثنای سردار سازندگی سخنسرایی کرده بود تا بتواند خود را به محافل قدرت نزدیک کند و در دوران اصلاحات نیز با نشریات زنجیرهای همکاری میکرد. وی از سال 81 از کشور خارج شد و تاکنون با شبکه بیبیسی فارسی همکاری میکند.
کاتب هتاک خاتمی
بابک داد: وی در سال 76 خبرنگار ستاد انتخاباتی محمد خاتمی بود و بعد از آن سفرنامههای او به فرانسه و ایتالیا را در قالب کتابهایی نوشت و به همین دلیل به عنوان کاتب مخصوص خاتمی معروف شد. بابک داد بعد از فتنه 88 در زمره فتنهگران به آشوبگری و تحریک مردم برای تظاهرات خیابانی روی آورد و در معرض دستگیری قرار گرفت که بعد از آن از کشور گریخت. در حال حاضر وی در سایتهایی مانند گذار، گویا، رادیو زمانه، رادیو فردا و صدای آمریکا فعالیت دارد. مهمترین ویژگی وی در فضای رسانهای، مهارت در فحاشی و هتاکی است. اغلب نوشتههای این فرد حاوی مضامین موهن و ضد اسلامی، ضد نظام، ولایت فقیه و فرهنگ ایرانی است.
فمینیست حامی همجنسگرایی
مهرانگیز کار: وی از جمله حقوقدانان و فعالان سیاسی است که سابقه حضور در کنفرانس برلین همراه افرادی همچون گنجی و لاهیجی را دارد.وی بعد از بازگشت به ایران روانه زندان شد و سپس به بهانه درمان بیماری به خارج از کشور مهاجرت کرد. عمده فعالیت مهرانگیز کار معطوف به مباحث حقوقی و به ویژه مسائل زنان است و در این محدوده وی مواضع فمینیستی تندی حتی در حد تجویز و ترویج همجنسگرایی اتخاذ نموده است. پس از فتنه 88 این فرد صراحتاً علیه مبانی دینی و شرعی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی روحیه و هویت فرهنگی مردم ایران دیدگاههایش را مطرح کرد.
قلم به مزد روزآنلاین
نوشابه امیری: امیری فعالیت خود را قبل از انقلاب با روزنامهنگاری، دوبلوری و گویندگی آغاز کرد. وی که از فعالان مطبوعات جریان موسوم به اصلاحات بود به محض خروج از کشور توسط احسان نراقی جهت انجام کارهای فرهنگی به کار گرفته شد و سپس به همکاری با رسانههای اپوزیسیون و مخصوصاً نشریه الکترونیکی روز آنلاین روی آورد. هزینه رسانه روز آنلاین توسط فرح کریمی و در چهارچوب حمایت از اپوزیسیون و ساماندهی بخش رسانهای براندازی نرم تامین میشود. پس از فتنه 88 امیری به همراه همسر و دیگر روزنامهنگاران فراری با تمام توان علیه نظام جمهوری اسلامی قلم زد و مکرراً به اعتقادات اسلامی مردم ایران اهانت کرد.
این افراد تنها بخشی از اجزای فاش شده اجرای پروژه نفوذ در دهه هفتاد هستند. با دقت در رخدادهای این دوره به مهرههای سوخته دیگری همچون شیرین عبادی، محمدمحسن سازگارا، مرتضی کاظمیان، رضا علیجانی، ابراهیم نبوی، اردشیر امیرارجمند، محسن مخملباف، یوسفیاشکوری، علیاکبر موسویخوئینیها، سینا مطلبی، فرناز قاضیزاده و... برمیخوریم که هر یک در جای خود نمونهای از واقعیت غیرقابل انکار تلاش دشمن برای نفوذ در رسانهها به منظور اجرای سناریوهای براندازی بودهاند. در آینده به برخی دیگر از این موارد خواهیم پرداخت.
برگرفته از روزنامه کیهان 20/8/1394
۱۲۲۸
۱- فکر نمی کردم عمر این قدر زود بگذرد، اصلاً نفهمیدم چه شد!
۲- اگر در عوض گذشت عمر، چشم ما باز می شد، باز می ارزید!
۳- اگر به من گفتند که "آدم با اراده ای هستی" نباید باورم بشود، این چه صاحب اراده ای است که نمی تواند جلو پرخوری اش را بگیرد؟
۴- به من می گوید "فکر نکن من نمی دانم تو چه کار کردی؟" پدر بیامرز! تو اگر می دانستی من چه کار کردم پدر مرا در می آوردی! بنابراین الکی می گویی و چیزی نمی دانی!
۵- اگر ذهن و ضمیری داشت؛ اگر اهل فکر و ذکر بود، لااقل ده دقیقه این تلویزیون صاحب مرده را خاموش می کرد!
۶- می گویی "وقتی از اوانتقاد می کنی اوقاتش تلخ می شود، انتقاد کردن از او بی فایده و بلکه زیان بخش است" خب، انتقاد نکن!
۷- مجموعه شرایطی که آدم ها در آن قرار دارند، در قبول یا عدم قبول حقیقت، بیشتر نقش دارد تا این که حقیقت برای آن ها چگونه ارایه بشود. لازمه ی علم به حقیقت هم، اذعان به آن، یا عمل به آن نیست.
۸- روشنفکران دینی ما اگرهم امامان معصوم (ع) را دوست دارند، دین آن ها را برای حل همه ی مشکلات امروز ما کافی نمی دانند و در برخی موارد به جای رای و نظر آن ها، رای و نظر بشر امروز را معتقدند.
۹- آدمی که با شخصیت است روی دیگران و محیط اثر می گذارد، برعکس آدمی که بی شخصیت است از محیط و دیگران اثر می پذیرد.
۱۰- هر چه او می گوید، من می گویم باشد، تا من هم هرچه می گویم او بگوید باشد، متاسفانه، کماکان، باشد نمی گوید که نمی بگوید. او حاضر است صد کلمه ی غیر باشد بگوید ولی یک کلمه ی باشد نگوید.
۱۱- فهم دارد، خیلی هم دارد، ولی به کار نمی گیرد.
۱۲- اگر آن ها را دوست داری اذیت شان نکن؛ اگر از تو بدشان می آید، یا از حضور تو رنج می برند، تو که نمی خواهی اذیت شان بکنی پس از آن ها دوری کن!
۱۳- چرا کار امروز را به فردا موکول می کنی؟ فردا چه فرقی با امروز دارد، جز این که فردا، فردا امروز می شود؟
۱۴- حالا که فهمیده اند به من سلام بکنند یا نکنند، من به آن ها سلام می کنم، همه شان به من سلام می کنند.
۱۵- "اراجیف گفتن" و "بلند بلند خندیدن" و "دل آدمها را ریش کردن" و "نفرت آدمها را بیش کردن"، شوخ طبعی نیست و ارتباطی به شادکردن آدمها ندارد.
۱۶- خیلی فکر کردم که این منتظر تاکسی، اگر به رانندگان تاکسی تند و تند نگوید:« سر معلم»، پس چه بگوید؟
۱۷- می گوید:«جوانی که بیکاراست و درآمدی ندارد تا خانه و خانواده و آینده ای داشته باشد، کتاب خواندن به چه درد او می خورد؟" بنظر شما از صد نفر، نظر چند نفر این است که او چرند می گوید؟
۱۸- هروقت حال است با دیگران شوخی می کند، دیگران هم می توانند با او شوخی کنند منتهی باید بدانند که او، کی حال است وگرنه حالشان را می گیرد.
۱۹- گفت تو نگو، من اگر بد ش را می گویم پدرش هستم، تو نگو!
۲۰- وقتی همه جا دلیل داری حرفت بی اثر می شود. این قدر نگو "من دلیل دارم، من دلیل دارم".
۲۱- چرا این قدر زود، صدایت بلند می شود؟ برای این که، این قدر زود، صدایت بلند نشود، باید این قدر زود، صدایت را بلند نکنی، آن وقت می بینی که این قدر زود، صدایت بلند نمی شود.
۱۲۲۷ /span>>/>>/>>/>
۱- حتماً بطور مکرّر شنیده اید که می گویند:"دیگر می خواهم به فکر خودم باشم. دیگر با هیچ کس کاری ندارم. از این به بعد فقط خودم و خانواده ام، دوست بی دوست. از حالا به بعد فقط به کسانی که به من زنگ می زنند زنگ می زنم. مِن بعد فقط در مراسم کسانی شرکت می کنم که در مراسم من شرکت کرده باشند. از حال به بعد فقط به کسانی سلام می کنم که به من سلام بکنند. به احدی بدهکار نیستم. هر کس به من کمک کند به او کمک می کنم. من دیگر نمی توانم رایگان به دیگران کمک بکنم. این همه خدمت بکن بعد با دو کلمه حرف تو، باز دیگران می شوند طلبکار و تو می شوی بدهکار. با خودم گفتم بابا برو حوصله داری اصلاً به من چه، بگذار هر خاکی گرمتر است به سرشان بریزند."
۲- بیشتر این آدم ها (که گاهی مواقع من هم مثل آن ها می شوم) تربیت دینی ندارند. پای منبر آخوند و روحانی نرفته اند. در خانواده ی مقیّد به دین بزرگ نشده اند. معلم های دینی خوبی نداشته اند. اهل مطالعات درست دینی نبوده اند.
۳- در میان تحصیلکرده ها و کسانی که پیرو روشنفکری دینی هستند این حرف ها بیشتر شنیده می شود.
۴- دین ما برای همه نوع زندگی، اعم از زندگی فردی، زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی دستور دارد و می گوید که چه کار بکنید و چه کار نکنید. حتی مردم بسیار معمولی ما که دیندارند و با مراکز و منابع دینی ارتباط دارند می دانند چه باید بکنند و چه نباید بکنند.
۵- مردم دیندار کارشان را برای خوشایند و بدایند این و آن انجام نمی دهند تا با عکس العمل این و آن موضع این جوری یا آن جوری بگیرند. آن ها در ارتباط با پدر، مادر، فرزند، فامیل، همسایه، دوست، آشنا و غیره و غیره وظایفی را که از دین شان آموخته اند انجام می دهند و برای خود و دیگران از خدا طلب خیر و در مقابل ناملایمات صبر پیشه می کنند.