از نشانه های تربیت غیر دینی

 ۱۲۲۷ 

۱- حتماً بطور مکرّر شنیده اید که می گویند:"دیگر می خواهم به فکر خودم باشم.  دیگر با هیچ کس کاری ندارم. از این به بعد فقط خودم و خانواده ام، دوست بی دوست. از حالا به بعد فقط به کسانی که به من زنگ می زنند زنگ می زنم. مِن بعد فقط در مراسم کسانی  شرکت می کنم که در مراسم من شرکت کرده باشند. از حال به بعد  فقط به کسانی سلام می کنم که به من سلام بکنند. به احدی بدهکار نیستم. هر کس به من کمک کند به او کمک می کنم. من دیگر نمی توانم رایگان به دیگران کمک بکنم.  این همه خدمت بکن بعد با دو کلمه حرف تو، باز دیگران می شوند طلبکار و تو می شوی بدهکار. با خودم گفتم بابا برو حوصله داری اصلاً به من چه، بگذار هر خاکی گرمتر است به سرشان بریزند." 

 ۲- بیشتر این آدم ها (که  گاهی مواقع من هم مثل آن ها می شوم) تربیت دینی ندارند. پای منبر آخوند و روحانی نرفته اند. در خانواده ی مقیّد به دین بزرگ نشده اند. معلم های دینی خوبی نداشته اند. اهل مطالعات درست دینی نبوده اند. 

۳-  در میان تحصیلکرده ها و کسانی که پیرو  روشنفکری دینی هستند این حرف ها بیشتر شنیده می شود. 

۴- دین ما برای همه نوع  زندگی، اعم از زندگی فردی، زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی دستور دارد و می گوید که چه کار بکنید و چه کار نکنید. حتی مردم بسیار معمولی ما که دیندارند و با مراکز و منابع دینی ارتباط  دارند می دانند چه باید بکنند و چه نباید بکنند.

۵-  مردم دیندار کارشان را برای خوشایند و بدایند این و آن انجام نمی دهند تا با عکس العمل این و آن  موضع این جوری یا آن جوری بگیرند. آن ها در ارتباط با پدر، مادر، فرزند، فامیل، همسایه، دوست، آشنا و غیره و غیره وظایفی را که از دین شان آموخته اند انجام می دهند و برای خود و دیگران از خدا طلب خیر  و در مقابل ناملایمات صبر پیشه می کنند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.