محرّم و برخی از اصلاح طلبان

 ۱۲۲۶

 ایام عزای خاندان رسالت را خدمت شما تسلیت عرض می کنم 

 احمد آقا! در جلسه، من موارد زیر را گفتم و حالا هم  می گویم: 

 ۱- بخاطر خوشایند یا بدایند شما حرف نمی زنم، بلکه حرفی  را که بنظرم  درست است میزنم. 

۲-  شما که  شغلی ندارید، درآمدی ندارید،  همسر دلخواه تان را انتخاب نکرده اید و . . . ، خب، ازدواج نکنید ( مگر کسی  شما را مجبور به این کار کرده است؟). 

  ۳-  اگر می خواهید ازدواج بکنید و بعد، به کمترین بهانه از هم جدا شوید، بهتر است ازدواج نکنید. 

  ۴- شما که  دل تان نمی خواهد ازدواج بکنید،  خب، بهتر است ازدواج نکنید. 

۵- اگر قرار باشد صاحب فرزند شوید و فرزندتان را مثل خودتان تربیت کنید ( بی خدا و بی نماز و...)، خیلی ضرورت ندارد صاحب فرزند شوید. 

۶- حالا که  نمی خواهید صاحب فرزند شوید، فرزند هم داشته باشید نمی دانید چگونه تربیتش کنید،  ضرورت ندارد صاحب فرزند شوید. 

  ۷- حالا که به هر علت، فرزندتان  با خدا کاری ندارد، نماز نمی خواند و . . . ، لازم نیست خودتان یا فرزندتان را بکشید، ببیند غیر از کشتن خودتان یا او، چه کار دیگری می توانید بکنید. 

۸-  معدل (نیات و افکار و اعمال) هر  بی نماز و بی خدایی، کمتر از  معدل (نیات و افکار و اعمال) هر به اصطلاح با نماز و باخدایی نیست. 

 ۹- چه بسا افراد با خدا و با نماز، بی خدا و  بی نماز  شوند (مثل برخی از خودمان که در گذشته باخدا و با نماز بودیم و حالا انگار نه انگار) و چه بسا افراد بی خدا و بی نماز، باخدا و با نماز شوند(مثل خیلی از آدم های معمولی جامعه ی ما). لذا چه بسا جایگاه افراد با خدا و با نماز امروز، جهنم و جایگاه افراد بی خدا و بی نماز  امروز، بهشت باشد. 

  ۱۰- اعتقاد بسیاری از شما اصلاح طلبان به امام حسین(ع) و سایر امامان، با اعتقاد مخالفان و دشمنان آن ها خیلی فرق ندارد. دین امامان معصوم ما دین سیاست و دین اداره ی امور مردم  است. آن ها می خواستند در زمان خودشان و بعد از خودشان، دین  تکلیف سیاست را، تکلیف اداره امور مردم را تعیین کند. در حیات آن ها، آن ها و نمایندگان شان این کار را بکنند و در زمان بعد از آن ها، جانشینان آن ها این کار را انجام بدهند. نمایندگان آن ها چه کسانی بودند؟  جانشینان آن ها چه کسانی هستند؟ نمایندگان و جانشینان آن ها فقها هستند.  حالا شما  چه فرقی با مخالفان و دشمنان آن ها دارید؟ بسیاری از شما بر خلاف امامان معصوم، دین را از سیاست جدا می دانید. شما برخلاف امامان معصوم  اعتقادی به توانایی فقه و فقیه در سیاست و اداره ی امور مردم ندارید. شما مثل مخالفان و دشمنان آن ها می گویید دین نباید تکلیف سیاست و اداره ی امور  را معین کند هرچه اکثریت  گفت همان نه دین؛ خب، خدا بیامرز پدرها! شما  با این تفکرات منحط و ارتجاعی،  چه فرقی با  مخالفان و دشمنان پیامبران و امامان معصوم(ص) دارید؟

آیت الله مصباح یزدی

۱۲۲۵

۱ - برخی از روحانیون در دهه  ۴۰  خیلی بر آیت الله محمد تقی مصباح یزدی فشار آوردند که مجاهدین خلق را تایید کند و ایشان مجاهدین را تایید نکرد. برخلاف ایشان  خیلی ها مجاهدین خلق را تایید کردند و به آن ها چه کمک ها  که نکردند. خُب، حق با که بود؟ حق با آیت الله مصباح یزدی بود یا با دیگران؟ مگر بعدها مشخص نشد که مجاهدین خلق منحرفند؟ مگر بعدها معلوم نشد که مجاهدین خلق منافقند؟  

۲ - در دوران اصلاحات، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در سخنرانی های پیش از نماز جمعه ی تهران، ماهیت نویسندگان روزنامه های زنجیره ای را افشا کرد و گفت که اصلاح طلب ها با اسلام مساله دارند. خُب، مگر بعدها ثابت نشد که اصلاح طلب ها با اسلام مساله دارند و همان هستند که آیت الله می گفت؟ مگر حالا سران آن ها  مشهور به فتنه گر نیستد؟ مگر بسیاری ازآن ها فرار نکردند و به آغوش دشمن پناه نبردند؟   

۳ - آیت الله محمد تقی مصباح یزدی اسلام شناس بزرگی است. ایشان  قبل از دیگران خطر را تشخیص می دهد و آدم ها و جریان های  خطرناک را به مردم معرفی می کند. دشمنان  اسلام و نظام جمهوری اسلامی می دانند که تا آیت الله مصباح یزدی در صحنه حضور دارد آن ها در کار فریب مردم  بویژه نسل جوان مشکل خواهند داشت. آن ها و اذناب شان می دانند که تا آیت الله مصباح یزدی زنده است ماهیت کثیف شان برملا ست. لذا می بینید که از خود اوباما و نتانیاهو گرفته تا بچه های اصلاح طلب روستای افرمجان تلاش می کنند آیت الله مصباح را بدنام کنند و از صحنه سیاست برانند.  آیا آیت الله مصباح یزدی خشونت طلب است، تندرواست، دموکراسی را قبول ندارد، آزادی را قبول ندارد و . . . .؟ به لحاظ فکر و عمل چه تفاوتی میان آیت الله مصباح یزدی و آیت الله شهید مرتضی مطهری است؟ در کجای فکر و عمل این فقیه و فیلسوف بزرگ می توان جز پیروی از فرامین امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب مشاهده کرد؟  

۴ - روی سخن با آن هایی که غرض و مرض دارند و عامل دشمن اند نیست. روی سخن با آن هایی است که جویای حق و حقیقت اند. انتظار این است که  این ها بروند ببینند کدام حرفی که دشمنان خارجی و داخلی نظام  به آیت الله مصباح نسبت می دهند درست است. من خودم از جمله کسانی بودم که پشت سر ایشان حرف بی ربط می زدم و آن چه را که در خصوص ایشان می گفتند این جا و آن جا نقل می کردم.  حالا که متوجه شدم چه کلاه گشادی سر من رفته، بسیار نادم و پشیمانم. من حالا بخوبی واقفم  که ایشان همان نقشی را ایفا می کند که مرحوم  مطهری اگر زنده بود ایفا می کرد.  من حالا  می فهمم که چرا با ایشان این قدر دشمنی می کنند و چرا  آتش توپخانه دشمن یک ریز روی ایشان آتش می ریزد.

چرا چنان که باید نیستیم؟

۱۲۲۴

۱- شیوه ی زندگی ما باید با شیوه ی زندگی مردم یک کشور غربی فرق داشته باشد.  شیوه ی زندگی ما براساس فکر و فرهنگ ما و شیوه ی زندگی آن ها بر اساس فکر و فرهنگ آن هاست.  

 

۲- طی سه چهار قرن اخیر فکر و فرهنگ و شیوه ی زندگی مردم کشورهای غربی خیلی عوض شده است. 

 

۳ - پیشرفت علم و تکنولژی در سه چهار قرن اخیر در غرب موجب گردیده است که فکر و فرهنگ و شیوه ی زندگی مردم کشور های غربی مورد اقبال بسیاری از مردم دنیا از جمله  مردم ایران قرار گیرد.  

 

۴ - با فکر و فرهنگ و شیوه ی زندگی دیگران زیستن  موجب می شود (گرچه به ظاهر شبیه آن ها شویم) بتدریج  دنباله رو آن ها باشیم و  همه ی داشته های خود را از دست بدهیم.

 

۵ - اگر کشورهای غربی طی سه چهار قرن اخیر می گذاشتند ما با فکر و فرهنگ و شیوه ی زندگی خودمان زندگی کنیم در آن صورت هر اندازه (حتی خیلی کم هم) رشد می کردیم (و فکر و فرهنگ غربی  را نمی پذیرفتیم  و شیوه ی زندگی غربی ها را قبول نمی کردیم) وضع ما از جهات مختلف بهتر از حالا بود. 

 

۶ - البته  تقصیر را نباید فقط  گردن غربی ها انداخت، بیش از آن ها خود ما  مقصریم. ما در ارتباط با غرب بد عمل کردیم. برخی از ما از همان ابتدای ارتباط با غربی ها نقش عوامل آن ها را ایفا کردیم. در کل  غربی ها و  عوامل داخلی آن ها این وضعیت ناشایست را برای ما بوجود آوردند و بسیاری از ما را شیفته ی  مظاهر زندگی غرب  کردند. 

 

۷ - ما امروزه  به یک دوگانگی در فکر و فرهنگ و شیوه ی زندگی مواجه هستیم.  نیمی از مردم ما می خواهند با فکر و فرهنگ و شیوه ی زندگی خودشان زندگی کنند   و  نیم دیگر  دوست دارند با فکر و فرهنگ  و  شیوه ی زندگی غربی ها زندگی  کنند. 

 

۸ - درست آن است که اصالت خود را حفظ بکنیم و خودمان باشیم. درست آن است با فکر و فرهنگ خودمان و با شیوه ای  که بر اساس  فکر و فرهنگ خودمان است زندگی کنیم. البته این کار مانع نمی شود که از فکر و فرهنگ  و  شیوه ی زندگی دیگران متناسب با آن چه خود داریم  استفاده نکنیم. 

 

۹ - بگمان من مهم ترین علت  مشکلاتی که در زمینه های مختلف داریم  این است که نیمی از ما چنان که باید بر اساس فکر و فرهنگ خود زندگی نمی کنیم و نیمی  دیگر از فکر و فرهنگ غرب تغذیه می کنیم. البته  بیشتر مشکلات ما  در تاثیرپذیری از فکر و فرهنگ غربی است. 

 

۱۰ -  بگمان من مهم ترین علت ضعف ما در بخش اقتصاد این است که  الگوهای اقتصادی غرب، الگوی اقتصادانان  ماست و الگوی اقتصادی مناسب فکر و فرهنگ ما  یعنی اقتصاد مقاومتی  الگوی اقتصاددانان ما نیست. مهم ترین علت بها ندادن اقتصاددانان ما به اقتصاد مقاومتی این است که  آن ها یا  در دانشگاه های غربی درس خوانده اند و یا در دانشگاه های غرب زده ی داخل  کشور. 

 

۱۱ -  دولت مردان و اقتصاددانان ما که عادت جاریه شان استفاده  از الگوهای اقتصاد غربی است اگرچه کلان شهرهای ما را شبیه شهرهای ممالک غربی و زندگی خودشان را شبیه زندگی غربیان کرده اند،  کشور را به لحاظ اقتصادی با دشواری های بسیار بزرگی مواجه ساخته اند که برون شویی نیز برای آن ندارند.   با جابه جایی دولت ها هم  مشکلات اقتصادی کشور فقط  دست به دست می شود. 

  

۱۲ -  ما در امر دفاع از کشور موفق هستیم چرا؟ چون با فکر و فرهنگ خودمان عمل می کنیم. ما می توانیم بخوبی در مقابل دشمن بایستیم  چرا؟ چون  بر اساس باورها و ارزش های خود عمل می کنیم. ارتش و سپاه و بسیج ما قوی و موفق هستند چرا؟ چون غرب زده نیستند و از باورها و  ارزش های غرب تغذیه نمی کنند. 

 

۱۳ - این که در اقتصاد، چشم ما به غرب است، و  این که با الگوهای اقتصادی غرب،  کشور را اداره می کنیم،  اگرچه مفید کشور و  مردم مسلمان آن نیست، برای آن هایی  که  غرب زده هستیند،  اختیارشان  دست غربی ها ست و خود را بنده و برده ی آن ها می سازند، مفید است.

 

 ۱۴ - در کل ما در بخش هایی  که رشد داشته ایم از خودمان ارتزاق کرده ایم و در بخش هایی که رشد نداشته ایم چشم به بیگانه داشته  و سعی داشته ایم از آن ها ارتزاق کنیم. 

 

۱۵ - بزرگ ترین مشکل ما آن هایی هستند که فکر می کنند غرب جز راهی را که همه باید بروند، نرفته، و لذا جز راهی را که غرب رفته،  نباید رفت. بزرگ ترین مشکل ما آن هایی هستند که فکر می کنند با قبول فکر و فرهنگ غرب و اشاعه سبک زندگی غربی کشور ایران پیشرفت می کند و مثل کشورهای به اصطلاح پیشرفته ی غربی  می شود، در حالی که نه قرار است مردم ایران مثل غربی ها بشوند و نه غرب می گذارد  چنین بشوند. مشکل ما غرب زده هایی هستند که  جز ذلت و  خودباختگی نصیب خودشان و ایران عزیز نکرده اند و نمی کنند.

غدیر خم و اصل ولایت فقیه

1223

1 - این که از غدیر خُم حرف بزنیم  خوب است، این که  حقایق غدیر را با سند و مدرک، آشکار بکنیم  خوب است، این که به برادران اهل سنت بگوییم ؛آخر شما با وجود این همه سند و مدرک چرا می گویید پیامبر (ص) در غدیر خُم فقط گفته علی را دوست بدارید و نگفته علی بعد از من ولیّ شما ست؟ سوال  خوب و بجایی است ولی، سخن را فقط تا اینجا ادامه دادن  و بحث را تمام کردن، خوب نیست. 

  

2 -   فرض کنیم تا این جای حرف شما را همه ی اهل سنت بپذیرند و بگویند حق با شماست "بعد از پیامبر(ص) باید علی خلیفه می شد، این که یکی دیگر را خلیفه کردند، اشتباه کردند." آیا همین مقدار اقرار به  اشتباه کافی است. آیا همین مقدار اقرار به  اشتباه و پذیرفتن  حقیقت، مشکلی را  از مسلمانان حل می کند؟ آیا واقعه ی عظیم غدیر خم، فقط یک واقعه ی تاریخی بوده است که باید حقایق آن را آشکار و اهل سنت را به اشتباه شان واقف کرد؟ 

 

3 -  بنظر من حقایق  غدیر خُم را پذیرفتن یعنی، اسلام سیاسی را پذیرفتن یعنی، تعیین تکلیف سیاست  توسط دین را پذیرفتن یعنی، ولایت همه ی امامان معصوم  و تعیین تکیلف سیاست  توسط آن ها را  پذیرفتن یعنی، تعیین تکلیف سیاست هم در زمان ائمه و هم در زمان بعد از ائمه توسط امامان معصوم را پذیرفتن یعنی، ولایت کسانی را که امامان به عنوان اوصیا و جانشینان خودشان معین کردند پذیرفتن یعنی، ولایت فقها و ولایت  ولایت فقیه را پذیرفتن. 

 

4 -  فرض بکنیم اهل سنت حتی آن قدر حقیقت را بپذیرند و بطرف ما بیایند که  بشوند مثل بسیاری از روشنفکران دینی ما، بشوند مثل بسیاری از اصلاح طلبان ما، بشوند مثل همه ی کسانی که ادعای شیعه بودن دارند ولی  اسلام سیاسی را قبول ندارند، اصل ولایت فقیه را قبول ندارند، آیا همین کافی است؟ قطعاً کافی نیست. 

 

5 -  البته  وعاظ  محترم قطعاً التفات دارند که ولایت امیرالمومنین علی (ع) را پذیرفتن یعنی ولایت همه ی امامان معصوم (و ولایت فقها به عنوان جانشینان آن ها) را پذیرفتن، ولی این که به بقیه بحث هیچ اشاره ای  نکنند بنظر من موجب می شود مخاطبان نادانی مثل من فکر بکنند آخر صرف آشکار شدن حقایق غدیر در این حد که علی باید خلیفه می شد نه ابوبکر، چه مشکلی را حل می کند؟

دکتر ناصر قربان نیا

1222

دکتر ناصر قربان نیا از میان ما رفت و غم از دست دادنش برای خانواده و فامیل و دوستان و دانشجویان او چه سخت است. آقا ناصر انسان بسیار محترم و مؤدبی بود، احترام و ادب ایشان بسیار به دل آدم می نشست. با آن که خیلی اهل علم بود خیلی متواضع بود. حتی دوستان دورش را هم فراموش نمی کرد، اگر نمی توانست آن ها را دیدار کند تلفنی با آن ها تماس می گرفت و از حال شان باخبر می شد. بعد از بیست و اندی سال وقتی فهمید در قم هستم و می توانیم با هم دیدار کنیم با آن که مهمان بود توفیق دیدارش را از من دریغ نکرد. حدوداً ماهی یک بار با هم تماس تلفنی داشتیم. زبان و بیان او بسیار شیرین و دل نشین بود. وقتی سوالاتم را تلفنی از ایشان  می پرسیدم، چنان پاسخ می داد که انگار پاسخ ها را قبلاً از من گرفته است که به من تحویل می دهد. آقا ناصر بسیار فروتن بود. دکتر ناصر را از سال 1358 می شناختم. از زمانی که دانش آموز بود. برخلاف بعضی ها که محبت و دوستی های تو را هیچ گاه بیاد نمی آورند، دکتر ناصر محبت و دوستی هایی که هیچ گاه یادم نمی آمد در حقش کرده باشم را  بارها یاد می کرد و در حالی که امثال من خودم را بدهکار اخلاق و رفتارش می دانستیم مدام مارا طلبکار فرض می کرد و به ما محبت می کرد. از زمانی که اسمش را در لیست مفقودین دیدم بشدّت نگران شدم و ترسم از جانباختنش بود (که متاسفانه از جمله ی جان باختگان بود). البته او  جای دوری نرفت، بنده ی خوب خدا بود و به خدا پیوست. خدای مهربان به همه ی کسانی که ناصر، ناصرشان بود به ویژه به زن و بچه اش صبر بدهد و او را در جوار رحمت خویش با پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) که همه ی عشق ناصر زندگی در پناه آنان بود محشور فرماید.

مدیران و حل مشکلات کشور

1221

مصیبت جان باختن حجاج ایرانی در حادثه ی منا را تسلیت عرض می کنم. 

 

1- به نظر شما کسی که مدام در حال فکر کردن پیرامون یک موضوعی است یا مدام در حال حل کردن یک مساله ای است با دیگران فرق ندارد؟ این ها درزمان انجام کار( کار فکری یا غیر فکری)، موضوع پیدا می کنند برای فکردن، مساله پیدا می کنند برای حل کردن؛ این ها چه، زمانی که کار می کنند و چه، زمانی که کار نمی کنند (مثلاً  راه می روند، غذا می خورند و ...) در حال فکردن روی یک موضوعی و یا در حال حل کردن یک مساله ای هستند. 

 

 2- کسانی که عادت به فکر کردن یا عادت به حل مساله دارند (و فرق شان با بقیه ی آدم ها در همین  فکر کردن و حل کردن مساله  است و مدام فکر می کنند که چه باید کرد تا  دنیا را آب نبرد و مثل بقیه نیستند که دنیا را آب ببرد آن ها را خواب می برد) اگر فقط کار فکری بکنند (مثلاً فقط بنشینند  کتاب بخوانند و کتاب بنویسند یا فقط بنشینند روزنامه بخوانند و روزنامه بنویسند)، موضوعات و مسائلی که برای فکردن یا حل کردن پیدا می کنند  خیلی  به زندگی آدم ها ارتباط نخواهد داشت.  موضوعات و مسائل واقعی زندگی معمولاً دور از دسترس چنین افرادی است و آن ها نقشی در حل موضوعات و مسائل واقعی زندگی مردم نخواهند داشت. این ها که فقط کار فکری می کنند مخصوصاً اگر آن چه را یافته اند  عرضه نکنند، یا آن چه را عرضه می کنند مورد وقد و نقد قرار نگیرد  یا مورد وقد و نقد قرار بگیرد و این ها اعتنایی به وقد و نقد نکنند در این صورت، کار فکری شان حتی موجب رشد فکری خودشان هم نمی شود. خیلی از نویسندگان ما، خیلی از روشنفکران ما، خیلی از کسانی که فقط فرضیات و نظریات دیگران (به ویژه غربی ها) را قورت می دهند  (و بعد بلغور و  به مردم خودشان  ارایه می دهند) در زمره ی این افرادند. 

 

3- این ها که عادت به فکر کردن یا  حل مساله دارند اگر فقط کار غیر فکری بکنند(مثلاً فقط زمین شخم بزنند یا فقط کاراجرایی کنند یعنی نامه ارجاع بدهند و نامه امضا بکنند و ...)،  مساله و موضوع پیدا می کنند  (و گاهی حتی بیشتر از آن هایی که فقط کارفکری می کنند   مساله و موضوع  پیدا  می کنند) ولی، فرصت حل مساله یا موضوع را پیدا نمی کنند، به علاوه این ها از مسائل و موضوعات مرتبطی که توسط  دیگران پیدا می شود مطلع نمی شوند، از افکار  و راه حل های کهنه و تازه ی مرتبطی که ارایه می شود  مطلع نمی شوند، این ها حتی فرصت  ارایه ی افکار و راه حل های خودشان را هم پیدا نمی کنند.

  

4- من اطلاعی ندارم که در سطوح مختلف مدیریت در کشور چه تعداد مدیر اهل فکر  و اهل حل مساله  داریم. دانستن تعداد این مدیران  هم به بحث من  ارتباطی ندارد.  فقط با شناختی که از  وضعیت مدیریت و مدیران  در کشور دارم عرض  می کنم که  در جمهوری اسلامی ایران، چنین مدیرانی بسیار بیشتر از کارکنان  وقت می گذارند و کار می کنند. این ها در هر کجا که  مشغول به کارند، در پیچ و خم کار، سخت گرفتارند.  حل مشکلات کشور در گرو کار این ها  است و  این ها  هم فرصت لازم برای فکرکردن و حل مسائل و مشکلات کشور را  ندارند.