قوانین اسلامی و قوانین لیبرالی، کدام یک بر واقیت مبتنی است؟

1 - از قرن هفده میلادی به بعد در مغرب زمین این بحث مطرح شد که بایدها و نبایدها و مفاهیم ارزشى واقعیّت خارجى ندارند و امور عقلانى و استدلال بردار نیستند. «خوب» و «بد» مثل همان سلیقه‌هاى مردم است که در مورد رنگها دارند. اگر مردم چیزى را خواستند و پسندیدند اعتبار مى‌یابد و قانونى است و واقعیّت این قانون همان وضع و خواست مردم است و اگر آن را نخواستند یکسره از بین مى‌رود و هیچ ارزش و اثرى و ارتباطى با واقعیّت ندارد. 

 

2- ولى حقیقت آن است که بین رفتار انسان‌ها و تأثیرى که در زندگى فردى، اجتماعى، مادّى و معنوى‌اشان دارد رابطه حقیقى وجود دارد. رفتار انسانها در زمینه فردى یا اجتماعى موجب سعادت یا شقاوت آنها مى‌شود و بر این اساس باید دید چه کارى، موجب سعادت است تا جائز شود و چه کارى موجب بدبختى و شقاوت است تا ممنوع گردد، و حال که بین رفتارهاى فردى و اجتماعى انسان و سعادت و شقاوت رابطه واقعى و حقیقى وجود دارد، باید سعى کرد در مقام وضع قانون این رابطه‌ها را شناخت و به نتایج و آثار واقعى اعمال توجه کرد و از آنجا که مصالح و مفاسد اعمال امورى واقعى هستند و تابع سلیقه مردم نیستند، اگر چیزى را که داراى مفسده است همه مردم هم بخواهند تبدیل به مصلحت نمى‌گردد، همانطور که اگر همه مردم سلیقه‌اشان اینگونه شد که سمّ بنوشند، آن سمّ اثر خود را از دست نمى‌دهد. وراء خواسته مردم نتایج و آثارى است که خواسته یا ناخواسته بر افعال آنان مترتّب مى‌گردد و قانون صحیح، قانونى است که با در نظر گرفتن آن نتایج و در جهت سعادت مردم وضع شود. 

 

3- قوانین اسلام مبتنى بر واقعیّات و مصالح و مفاسد نفس الامرى است و از پشتوانه حقیقى و واقعى برخوردار است که خداوند علیم و حکیم آنها را بر همین اساس وضع نموده و تشریع کرده است. 

 

برگرفته از کتاب پاسخ استاد به جوانان اثر آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اساتید دانشگاه‌ها :

 - محیط دانشگاه، محیط تضارب آرا و بحث و چالش است. وجود این فضا برای دوران پرانرژی دانشجویی اشکالی ندارد اما اشکال آنجا است که از این محیط برای مخالفت با انقلاب و ارزشهای انقلابی بهره‌برداری شود. 

  

- وجود گرایش‌های مختلف سیاسی در دانشگاه‌ها مانعی ندارد اما مسئولان دانشگاه‌ها اعم از مدیران ارشد وزارتخانه و رؤسا و اساتید باید همواره مدافع و هدایت‌کننده فضای چالشی دانشگاه‌ها به سوی مبانی و اهداف انقلاب اسلامی باشند و به هیچ وجه نباید از گرایش‌های مخالف انقلاب حمایت شود. 

 

 - دانشگاه و دانشجو باید همواره انقلابی باشند. 

  

 - مسئولان آموزش عالی باید بسیار مراقب باشند تا دانشگاه تبدیل به جایگاهی برای واگرایی از مفاهیم و ارزشهای انقلاب نشود. 

 

 - وجود فضای انقلابی گری و تدین و یاد و نام امام (ره) از الزامات حتمی در دانشگاه‌ها است. 

 

 - البته نباید در دانشگاه‌ها فضای اجبار و زور و امنیتی بوجود آید بلکه باید فضای انقلابی و تدین را با کار طبیبانه و خردمندانه بوجود آورد. 

 

 - البته کار فرهنگی به معنای برگزاری کنسرت و یا حرکات موزون در دانشگاه‌ها نیست، بلکه مسئولان باید میدان را برای دانشجویان و اساتید ارزشی باز، و ذهنها را با فرهنگ اسلامی و انقلابی آشنا کنند. 

 

 - کسی که به هر بهانه‌ای مانند انتخابات و امثال آن، نظام را به چالش می‌کشد، نامطمئن است و صلاحیت حضور در دانشگاه‌ها را ندارد، همانگونه که هیچ کشوری اجازه به چالش کشیدن نظام حاکم بر آن، را نمی‌دهد.

از سیره اهل بیت دورافتاده ایم

 این هایی که  می گویند: " آمریکا بسیار  قدرتمند و خطرناک است و جریان وابسته  به آمریکا در داخل کشور هم   سیطره  زیادی دارد  لذا ایران مجبور است تسلیم آمریکا شود"  بر خلاف مردم، خودشان  از سیره اهل بیت  فاصله گرفته اند. سیره اهل بیت،  امام حسین (ع) را قدرت واقعی و  یزید   را به هیچ می گیرد. مگر در جریان جنگ تحمیلی مردم  ما قدرت های جهانی حامی صدام را که در رأس آن ها آمریکای جنایت کار بود به هیچ نگرفتند؟ شما چرا به حرف آن آقای دکتر معلوم الحال استناد می کنی؟ آیا در حال حاضر مردم  ما  بسیار بیشتر از دهه  60 آمادگی ندارند که پوزه  دشمنان اسلام را به خاک بمالند و در صورت لزوم  آمریکا را  زیر پا بگذارند.

نفاق بدتر است!

بله  خرافی بودن بد است. همه ی ما یادمان است که برخی ها در همسایگی دولت های نهم و دهم چه حرف هایی می زدند وچه حرکات و چه باورهایی داشتند. گاهی اظهار نظرهای آن ها در خصوص اسلام و پیامبر(ص) و امام زمان(ع) بسیار نابخردانه و از سر بی دانشی بود؛ ولی، فقط خشک مقدسی بد نیست. فقط خرافی بودن بد نیست. نفاق هم بد است. دو رویی هم بد است. برخی ها در همسایگی دولت یازدهم دارای این روحیه هستند. این که آدم به قرآن خدا و سنت پیامبر(ص) و سیره  اهل بیت(ع) اعتقادی نداشته باشد و آن ها را مفید جامعه ی امروز نداند و نگاهش به علوم غربی باشد و تکیه گاهش کشورهای غربی، و در عین حال خودش را پای بند به احکام اسلام ومعتقد به قانون اساسی جمهوری اسلامی و تابع رهبری نظام معرفی کند، هم بد است. البته منافقان این کارها را بد نمیدانند و نامش را نه افساد، بلکه اصلاح هم می گذارند. بحمدالله شرایط جامعه ی اسلامی، امروزه بگونه ای است که نفاق و دورویی از هفتاد طریق خود را نشان می دهد واهلش را خوار و خفیف می سازد. همیشه آن هایی که خودشان را خیلی زرنگ می دانند (یعنی اهل نفاق)  اهل دین را مسخره می کنند، اهل دین را حتی اگر به خطا هم می روند نباید مسخره نکرد. ما بر اساس آموزه های دینی خود معاویه وعمروعاص اهل نفاق را  از ابوموسی و ابن ملجم اهل جمود بدتر می دانیم. اگر قرار باشد با کسانی دشمن باشیم اول باید با اهل نفاق دشمن باشیم. آن ها دنبال دین هستند اگرچه در شناخت آن دچار گمراهی می شوند، ولی این ها  دنیا را می جویند و دین را برای دنیا بهانه می کنند.

آقای هاشمی دیگر یار رهبر نیست

این که در این زمان، یکی بیاید بگوید: "هاشمی رفسنجانی یار و یاور آیت الله خامنه ای است" یا خودش هالوست یا مخاطبش را هالو فرض کرده است. برای فهم اختلاف نظر هاشمی رفسنجانی با آیت الله خامنه ای و این که، ایشان دیگر یار و یاور رهبر انقلاب نیست، کافی است یک نگاه گذرا، به مواضع آقای هاشمی در خصوص وقایع مهم سال های اخیر کشور مثل: فتنه 88، عملکرد شورای نگهبان، مذاکرات هسته ای، دولت احمدی نژاد، ارتباط با آمریکا و...، بیاندازیم. بنظر من کسانی که به هر علتی می گویند: "آقای هاشمی هنوز هم همراه رهبر است" خودشان اعتقادی به این حرف ندارند.

جواب خدا را چگونه می دهیم؟

برخی می دانند کاری را که انجام می دهند گناه است، ولی انجامش می دهند. اینان متاسفانه، نماز خوان و روزه دار هم هستند. این ها مثل من، ایمانشان ضعیف است  و تا فسق شان بیشتر نشده، باید فکری به حال خود بکنند. برادر عزیز من، لیست بلندبالایی را ارایه می کند و ده ها نفر را نسبت به انجام کاری متهم مینماید بی آن که کمترین اطمینانی به صحت و سقم  ارقامی که ارایه کرده،  پیدا کرده باشد. برای یک لحظه هم شده، فکر بکنیم که معادی هست، قیامتی هست، حساب و کتاب و بازخواستی هست، جواب خدا را چه می دهیم؟ 

 

باید طرفدار ولی فقیه باشیم

اگر مجلس خبرگان رهبری در سال 1368 به جای آیت الله خامنه ای، آیت الله هاشمی رفسنجانی را به عنوان ولی فقیه انتخاب می کرد باز هم ما باید طرفدار ولی فقیه یعنی هاشمی رفسنجانی می شدیم(و طرفدار هرکسی که خاطر خواه هاشمی بود) نه طرفدار هیچ کس دیگر. بحمدالله خبرگان رهبری در سال 1368 کسی مثل آیت الله هاشمی را انتخاب نکرد، بلکه آیت الله خامنه ای را انتخاب کرد که تلقی امام خمینی را در خصوص اصل ولایت فقیه  دارد و به لحاظ عملکرد انگار که آیت الله خمینی است. یادآور شوم که آیت الله هاشمی تلقی امام خمینی را از اصل ولایت فقیه ندارد و به جای نظریه نصب عام ولی فقیه، به نظریه انتخاب ولی فقیه معتقد است و به لحاظ عملکرد نیز با امام خمینی نه فاصله، بلکه فاصله ها دارد.

چه می توانیم بکنیم؟

آمدیم یک نفر (به هر علتی) اسلام امام خمینی را نخواست و مثلا اسلام آیت الله صانعی را، یا اسلام آیت الله منتظری را، یا اسلام سید محمد خاتمی را، یا اسلام مهندس بازرگان را، یا اسلام دکتر سروش را خواست. خب، چه میشود کرد؟ یک نگاهی به امام خمینی و بعد، یک نگاهی به یکایک این ها بیانداز و وزن این ها را با وزن امام بسنج، می بینی هیچ کدام این ها در مقابل امام عددی نیستند. حالا آمدیم یکی این ستم را بخودش کرد و به جای بزرگی چون امام خمینی، طرفدار کسانی چون آیت الله صانعی یا دکتر سروش شد، خب، چه بکنیم؟ چه میتوانیم بکنیم؟ ما که با زور نمی توانیم او را از جهنم نجات بدهیم، بگذار بیافتد و بیند سزای خویش.

ولایت فقیه با تلقی امام خمینی

وقتی به اصل ولایت فقیه با تلقی امام خمینی(نه با تلقی دیگران) اعتقاد داشتی، آنوقت آیت الله خامنه ای برای تو می شود امام خمینی و در این صورت، تو دیگر طرفدار هاشمی رفسنجانی نمی شوی، طرفدار سید محمد خاتمی نمی شوی، طرفدار میرحسین موسوی نمی شوی، طرفدار حسن روحانی نمی شوی، طرفدار احمدی نژاد نمی شوی، بلکه طرفدار آیت الله خامنه ای می شوی( و طرفدار کسی که،  خاطرخواه آیت الله خامنه ای است). در این صورت میزان دوستی و دشمنی تو با افراد،  می شود میزان دوستی و دشمنی آیت الله خامنه ای  با افراد و ... .

جهان بینی اسلامی و ایدئولوژی لیبرال

می تواند جهان بینی دو نفر اسلامی باشد ولی ایدئولوژی هر دو نفر اسلامی نباشد. به عبارت دیگر  دو نفر می توانند جهان بینی اسلامی  داشته باشند ولی ایدئولوژی یکی  اسلامی  باشد و  ایدئولوژی دیگری لیبرالی(  که ایدئولوژی روشنفکران و اصلاح طلبان است.) 

 اینکه از دل جهان بینی اسلامی، ایدئولوژی لیبرالی در می آید یانه، بحث دیگری است، قطعا در نمی آید. برخی از اینها که جهان بینی اسلامی دارند و ایدئولوژی لیبرالی و به این ها  التقاطی اندیش می گوییم به معنای واقعی کلمه  اهل فکر نیستند و سطحی اندیش هستند که التقاطی اندیش شده اند و برخی دیگر از این ها به دلایل سیاسی و خصلت های منفیی که دارند (مثل علی مطهری) التقاطی اندیش شده اند.

جریان میانه ضد جمود و جهالت

گفت: "این خط میانه ای که می گویی هم ضد جمود است و هم ضد جهالت،  خیلی ضعیف است و شانس ماندگاری و امکان پیروزی ندارد. آدم سیاسی دوست دارد طرف خط و جریانی باشد که احتمال ماندگاری و پیروزی دارد.  خط میانه ای که از طرفی ضد قشری گری و تحجّر است و از طرف دیگر ضد جریان های جاهلی( روشنفکری) است بسیار ضعیف است و احتمال پیروز شدنش بسیار کم است." 

 

 گفتم: "اولاً این جریان میانه ای که در کشور وجود دارد جریان ضعیفی نیست. این جریان  دارای حاکمیت سیاسی و برخوردار از حمایت مردمی است. این جریان شاکله  سیاسی کشور را در اختیار دارد و تاکنون حدود 37 سال دوام آورده است و روز به روز هم بر قدرتش اضافه می شود. ثانیاً برای ما به عنوان مسلمان، دوام و پایداری جریان حق در قالب حکومت ملاک نیست بلکه دوام آوردن و پایدار ماندن ما در جریان حق است که ملاک است."

روحانی هم مثل هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد

مردم مؤمن و انقلابی ما تاکنون نشان داده اند که نه دلبسته  هاشمی اند، نه خاتمی و نه احمدی نژاد. مردم ما از یک طرف اینان را  با رأی بالا روی کار می آورند و از طرف دیگر و در پایان عمر دولت هر کدام شان نشان می دهند که دیگر خواهان اینان نیستند. با تجاربی که تاکنون کسب کرده ایم به این نتیجه می رسیم که مردم ما دلبسته  آقای روحانی هم نیستند. رأی دادن به ایشان هم مثل رأی دادن به آن سه نفر دیگر است و معلوم نیست در پایان دوره ی چهار یا هشت ساله دولت ایشان این علاقه مندی پابرجا بماند همان طور که در پایان دولت آن سه نفر پابرجا نماند.

اسلام اختیاری و تکالیف الزامی

کسانى که با شناخت و آگاهى و اختیار اسلام را پذیرفتند باید به دستورات اسلام عمل کنند و از پیامبرى که اعتقاد دارند از سوى خداست و احکام و دستوراتش همه از جانب خداست اطاعت کنند و به تصمیم او گردن نهند و حق انتخاب و گزینش در برابر دستورات ایشان را ندارند. این که کسى پس از پذیرش اسلام و اعتقاد به آن بگوید من در عمل کردن به احکام اسلام آزادم، اگر خواستم عمل مى‌کنم و اگر نخواستم عمل نمى‌کنم، به این مى‌ماند که در کشورى که نظام دموکراسى و آزادى در آن استقرار دارد، مردم به اختیار خویش در رفراندم شرکت کنند و با رأى بالا حکومت، نمایندگان و گردانندگان نظام اجتماعى خویش را برگزینند‌؛ اما وقتى آن حکومت، قانونى را مى‌گذراند از عمل کردن به آن طفره روند! وقتى آن حکومت مردم را موظف به پرداخت مالیات مى‌کند، بگویند ما مالیات نمى‌دهیم، در پذیرش اصل حکومت و رأى دادن به آن آزاد بودیم اکنون نیز مختاریم که به دستورات آن عمل کنیم و یا از زیر بار پذیرش مسؤولیت شانه خالى کنیم‌؛ مسلماً هیچ عاقلى چنین رفتار و برخوردى را نمى‌پذیرد.

بنابراین، آزادى عمل و اختیار در پذیرش دستورات الهى قبل از اختیار اسلام است و گرنه پس از اختیار اسلام، هر مسلمانى باید ولایت و سلطه پیامبر و حاکمان اسلامى را بپذیرد و موظف است ارزش‌هاى اسلامى را رعایت کند و گرچه دولت اسلامى در زندگى فردى و خصوصى افراد و مسائلى که در نهان انجام مى‌گیرد دخالت نمى‌کند، امّا در ارتباط با زندگى اجتماعى و در تعامل با دیگران همگان را موظف و ملزم به رعایت حدود الهى مى‌کند و با هتک حریم ارزش‌هاى الهى، توهین به مقدسات دین و تجاهر به فسق و محرمات، سخت مقابله مى‌کند‌؛ و این در واقع نمودى از ولایت حاکمان اسلامى بر افراد جامعه است که آنها را وا مى‌دارند تا ملتزم به لوازم ایمان و اسلام باشند، اسلامى که با اختیار خویش برگزیده‌اند.

وضعیت جاده ها، رودخانه ها و دریا

 هر جا را که نگاه می کنی آشغال دانی شده و کمتر جایی از طبیعت قشنگ خدا را می بینی که دست نخورده و سالم مانده باشد. مسؤولان و مردمان، انگار هیچ توجهی به محیط زندگی خود ندارند. این همه مدرسه و معلم، این همه موسسه آموزش عالی  و استاد، این همه دانش آموز و دانشجو، این ها این همه روز و ماه  و سال را در  این سرزمین زیبا زندگی کرده اند و لذت  برده اند، در عین حال، روز به روز بر حجم آشغالی که در کنار جاده ها و داخل رودخانه ها و ساحل دریا ریخته شده، اضافه می کنند. ظاهراً هر کسی فقط مواظب نظافت  خانه  خودش است و آشغال خانه  خودش را برمی دارد و چهار متر دورتر، کنار جاده یا رودخانه و یا کنار دریا می ریزد.

عملکرد 3 ساله اقتصادی دولت - 3

مصطفی ظاهری – رجانیوز: سفره ایرانی کوچک شد. این تیتر و عنوان بسیاری از تحلیل های سایت ها و روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلب و حامی دولت اعتدال در سال های 91 و 92 در خصوص عملکرد هشت ساله دولت نهم و دهم بوده است. پایان سومین سال حضور اعتدالیون و اصلاح طلبان و بر مسند قدرت در قوه اجرایی نزدیک است. 4 ماه هم از اجرای برجام گذشته است و الان زمان بسیار مناسبی برای بررسی عملکرد منتقدان قبلی است. منتقدانی که خود را منجی اقتصاد کشور معرفی کرده بودند و مدعی بودند می توانند با رویکرد تعاملی با دنیا، درهای اقتصاد را به سوی کشور باز کرده و رفاه را برای همه ایرانیان به ارمغان آورند. مقطع زمانی کنونی بهترین زمان برای ارزیابی عملکرد دولت دکتر روحانی است که وعده هایی همچون وعده اقتصادی 100 روزه را در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری را برای حل مشکلات اقتصادی به مردم عرضه می داشت.
رجانیوز در سلسله گزارشاتی به تشریح و ارزیابی عملکرد دولت تدبیر و امید می پردازد. سومین گزارش به عملکرد دولت در بحث مسکن مهر می پردازد.


بنابر اعلام علی نیکزاد وزیر راه و شهرسازی سابق در سخنرانی پیش از خطبه 21 تیر ماه 1392 نماز جمعه تهران در دولت نهم و دهم 2 میلیون و 180 هزار واحد مسکونی شروع شد که تا پایان دولت دهم، یک میلیون و 180 هزار واحد به مردم تحویل داده شده است که رشد 4 برابری را نشان می دهد. همچنین یک میلیون واحد دیگر با پیشرفت 70 درصد در آن سال در حال ساخت بود که می بایست تا پایان سال 92 به اتمام می رسید.

ولی آماری که احمد اصغری مهرآبادی قائم مقام وزیر راه و شهرسازی دولت یازدهم در 23 فروردین امسال از پیشرفت مسکن مهر در این دولت داده است، اتمام یک میلیون و ۸۷۵ هزار واحد مسکن مهر تا پایان سال ۹۴ است که سهم دولت یازدهم از این آمار 695 هزار واحد می باشد.

با این احتساب پیشرفت فیزیکی طرح مسکن مهر در دولت تدبیر و امید تا پایان سال 94، تنها 6 درصد معادل ماهانه نیم درصد می شود.
 


با این وضعیت سرعت پیشرفت ساخت پروژه های مسکن مهر در دولت حسن روحانی 9.5 برابر کاهش یافت، یعنی اگر در طول این سه سال ماهانه فقط یک درصد پیشرفت فیزیکی می داشت الان دو ماه بود که مسکن مهر تمام شده بود ولی آنچه در عملکرد وزارت راه و شهرسازی دولت یازدهم دیده شده عمدتاً وعده های بی پایان بوده تا ساخت مسکن، بطوریکه مسئولین وزارت راه و شهرسازی یک زمانی پایان مسکن مهر را انتهای 93 اعلام کردند، زمانی دیگر پایان 94 را وعده دادند و الان خبر از پایان 95 آن هم بدون آب و برق می دهند.

۲۴ دی ۱۳۹۲ سیدمحمد پژمان معاون وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه در کشور حدود 500 هزار واحد مسکن در حال تکمیل قرار دارد، تاکید کرد: پیمانکاران باید تلاش کنند که تا پایان سال 93 بحث مسکن مهر پایان یابد.

حدود 3 ماه بعد یعنی ۱۹ فروردین ۱۳۹۳ مهرآبادی قائم مقام وزیر راه و شهرسازی گفت: وزارت راه‌وشهرسازی مصمم است پرونده مسکن‌مهر را حداکثر تا پایان سال 94 ببندد.

و 2 سال بعد، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ مهرآبادی وعده دیگری داد و گفت: پرونده مسکن مهر در سال ۹۵ به استثناء پروژه‌های دارای معارض و پرونده‌های قضایی بسته می‌شود هرچند بازهم می‌گویم که کار ساخت آنها به پایان می‌رسد و بحث تامین خدمات آب و برق را نمی‌توان با قاطعیت سخن گفت.

سوء مدیریت نه تنها موجب طولانی شدن و لاک پشتی حرکت کردن ساخت واحدهای باقی مانده مسکن مهر در دولت یازدهم شد بلکه موجب گردید قیمت آن برای مردم تا دو برابر بیشتر نسبت به دولت قبل تمام شود چرا که هر پروژه ای که مشمول مرور زمان گردد، قیمتش با تورم افزایش می یابد. این مسئله در پروژه های باقی مانده مسکن مهر نیز تاثیر گذاشته، بطوریکه مسکن مهر پردیس که با آورده 20 میلیون تومان قطعی متقاضیان تحویل می گردید، الان با 40 میلیون تومان آورده متقاضی به سرانجام می رسد.

مهرآبادی 19 فروردین 93 در مصاحبه ای با روزنامه دنیای اقتصاد اعلام کرد؛ کل پرداختی بانک‌مسکن به ساخت‌ وسازهای مسکن‌مهر از محل خط‌‌اعتباری بانک‌مرکزی از ابتدای طرح تا پایان دولت دهم رقمی حدود 39 هزار میلیارد تومان بود. این رقم در دولت یازدهم برای به پایان رساندن یک میلیون واحد مسکن مهری که 70 درصد آن تا قبل از دولت یازدهم پیشرفت داشت با افزایش 9 هزار میلیارد تومانی به  48 هزار میلیارد تومان است و 2 هزار میلیارد تومان علاوه بر این خط، قرار است از محل بازپرداخت اقساط وام‌ها به طرح اختصاص پیدا کند تا مجموع تعهد دولت و سیستم بانکی را به 50 هزار میلیارد تومان برساند.



با توجه به جدول فوق، دولت نهم و دهم با خطوط اعتباری بانک مرکزی هر واحد مسکن را ارزانتر از دولت روحانی تمام می کرد.

وزارت آقای آخوندی و دولت دکتر روحانی علاوه بر ضعف مدیریتی و اجرایی در حوزه منابع انسانی، از ضعف های شدید ساختاری نیز در حوزه مدیریتی رنج می برد؛ بطوریکه در طول سه سال گذشته حتی یک جلسه شورای عالی مسکن با حضور رئیس جمهور برگزار نشده است و روحانی هیچ دغدغه ای برای تحویل مسکن مهر به مردم نداشته است. این در حالیست که در دولت قبل، رئیس جمهور بعنوان رئیس شورای عالی مسکن هر هفته یکبار با حضور وزاری مربوطه، معاون اول و رئیس بانک مرکزی مباحث را پیگیری می‌کرد. اما در این دولت کار کاملا رها شده است. روحانی نه تنها خود پیگیری مسکن مهر را نمی کند بلکه شخصی را که مسکن مهر را مزخرف می داند بر سمت وزیر راه و شهرسازی انتخاب کرد تا آنکه مردم متضرر اصلی این تصمیمات قبیله ای باشند.

از سوی دیگر از آنجا که هر ماه 300 تا 400 میلیارد تومان بازپرداخت وام مسکن مهر توسط مردم صورت می پذیرد، در این دولت بیش از 10 میلیارد تومان بازگشت خطوط اعتباری بانک مرکزی داشته ایم که می شد با این پول به بیش از 200 زوج واحد کم بهره قرض الحسنه خرید مسکن اعطا کرد؛ ولی آنچه رویکرد دولت روحانی بوده است 8 برابر کردن وام مسکن 20 میلیون تومانی با سود بالای 18 درصد به تعداد متقاضی کم بوده است. نتیجه آن چیزی جز بازپرداخت سنگین و عدم رقبت مردم به این وام نشده است. وزرای مرفه دولت یازدهم، توان مالی زوج های جوان را همچون خود پنداشتند و قسط ماهانه 2 میلیون و 300 هزار تومانی و سود 171 میلیون تومانی برای طرح خود در نظر گرفتند. دولت تدبیرو امید که با این طرح بدنبال شکستن رکود سنگین مسکن با این وام 160 میلیون تومانی بود، عملا در این طرح شکست خورد.