اسلام اختیاری و تکالیف الزامی

کسانى که با شناخت و آگاهى و اختیار اسلام را پذیرفتند باید به دستورات اسلام عمل کنند و از پیامبرى که اعتقاد دارند از سوى خداست و احکام و دستوراتش همه از جانب خداست اطاعت کنند و به تصمیم او گردن نهند و حق انتخاب و گزینش در برابر دستورات ایشان را ندارند. این که کسى پس از پذیرش اسلام و اعتقاد به آن بگوید من در عمل کردن به احکام اسلام آزادم، اگر خواستم عمل مى‌کنم و اگر نخواستم عمل نمى‌کنم، به این مى‌ماند که در کشورى که نظام دموکراسى و آزادى در آن استقرار دارد، مردم به اختیار خویش در رفراندم شرکت کنند و با رأى بالا حکومت، نمایندگان و گردانندگان نظام اجتماعى خویش را برگزینند‌؛ اما وقتى آن حکومت، قانونى را مى‌گذراند از عمل کردن به آن طفره روند! وقتى آن حکومت مردم را موظف به پرداخت مالیات مى‌کند، بگویند ما مالیات نمى‌دهیم، در پذیرش اصل حکومت و رأى دادن به آن آزاد بودیم اکنون نیز مختاریم که به دستورات آن عمل کنیم و یا از زیر بار پذیرش مسؤولیت شانه خالى کنیم‌؛ مسلماً هیچ عاقلى چنین رفتار و برخوردى را نمى‌پذیرد.

بنابراین، آزادى عمل و اختیار در پذیرش دستورات الهى قبل از اختیار اسلام است و گرنه پس از اختیار اسلام، هر مسلمانى باید ولایت و سلطه پیامبر و حاکمان اسلامى را بپذیرد و موظف است ارزش‌هاى اسلامى را رعایت کند و گرچه دولت اسلامى در زندگى فردى و خصوصى افراد و مسائلى که در نهان انجام مى‌گیرد دخالت نمى‌کند، امّا در ارتباط با زندگى اجتماعى و در تعامل با دیگران همگان را موظف و ملزم به رعایت حدود الهى مى‌کند و با هتک حریم ارزش‌هاى الهى، توهین به مقدسات دین و تجاهر به فسق و محرمات، سخت مقابله مى‌کند‌؛ و این در واقع نمودى از ولایت حاکمان اسلامى بر افراد جامعه است که آنها را وا مى‌دارند تا ملتزم به لوازم ایمان و اسلام باشند، اسلامى که با اختیار خویش برگزیده‌اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.