شیعه بودن و لیبرال بودن

۱۲۲۵

حاج علی عزیز سلام علیکم  

1- نمی شود هم  لیبرال بود و هم  شیعه ی دوازده امامی. 

 

2- آدم خیلی اهل مطالعه ای که خودش را  شیعه ی دوازده امامی معرفی می کند و در عین حال می گوید من  لیبرال هستم بدان که بدجوری قاطی کرده است. او نه از شیعه بودن سردرمی آورد و نه از لیبرال بودن. 

 

3- کسی که فقط می گوید حاکمیت قانون، اجرای قانون، تبعیت از قانون و...، او هم قاطی کرده است. او  منظورش از قانون، کدام قانون است؟ قانون مارکسیسم است؟ قانون لیبرالیسم است؟ قانون اسلام است؟ قوانین کشور جمهوری اسلامی است؟ اگر منظورش از قانون، این آخری یعنی قوانین جمهوری اسلامی است، خُب  باید جایگاه مجلس خبرگان رهبری، جایگاه ولی فقیه، جایگاه شورای نگهبان و... را هم پاس بدارد، نه این که هزار بار بگوید قانون، قانون، قانون  و بعد هرچه را چهار تا آدم ناجور و ضد جمهوری اسلامی، ضد مجلس خبرگان رهبری، ضد ولی فقیه، ضد شورای نگهبان و...  گفتند بگوید این ها راست می گویند و قانون یعنی حرف این ها.  

 

4- انحراف شاخ و دم ندارد همه ی کسانی که خود را  شیعه می دانند ولی به جای پیروی از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و جانشینان آن ها (یعنی فقها)، پیرو مکاتب باطلند اعم از مارکسیسم و لیبرالیسم و اگزیستانسیالیسم (و هر کوفت و زهرماردیگر)، منحرفند. این ها یا دروغ می گویند و حقیقتاً  شیعه نیستند و پیامبر و امامان و جانشینان آن ها را قبول ندارند و منافق هستند مثل بسیاری از روشنفکران به ظاهر شیعه ی  کشور ما و یا به غایت گمراه هستند و از مسائل سر درنمی آورند مثل قریب به اتفاق کسانی که از روشنفکران ما پیروی می کنند. 

  

5- با منحرفان اگرچه از دوستان باشند باید تا یک جایی  گفت و گو کرد و راه را نشان داد، بیش از آن هیچ فایده ای ندارد و  باید  کاری به کارشان نداشت تا بیافتند و به سزای افکار و اعمال غیر الهی شان برسند. 

 

6- ناقدان منحرفان لزوماً مصلحان نیستند. آقای علی آقا!  در همین جمهوری اسلامی خودمان خیلی از منحرفان، خیلی از منحرفان دیگر را نقد می کنند در عین حال که هم آن ها و هم این ها ضد نظام اسلامی و ضد اسلام محمدی و اشاعه دهنده ی افکار باطل نظریه پردازان غربی هستند. 

  

7- من با حرف شما موافق نیستم. خودمان خیلی نمی توانیم از قرآن استفاده کنیم. برای این که از قرآن بیشتر بهره ببریم باید از تفسیرهای بزرگانی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری، علامه مصباح یزدی، حضرات آیات جوادی آملی، مکارم شیرازی و ... استفاده بکنیم. 

 

8- یک استفاده ی ما از تفاسیر قرآن این است که مصادیق  مومنان و متقیان و مشرکان و کافران و منافقان و کلاً دوستان و دشمنان خدا و قرآن را بشناسیم و این قدر خون در دل پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و جانشینان آن ها و  عملگی شیطان و شیطان ها را نکنیم.

مطهری و جمهوری اسلامی ایران

۱۲۲۴ 

عده ای از شاگردان مرحوم مطهری می پندارند که نظام جمهوری اسلامی ایران  آن نظامی نیست که مورد قبول استاد شهید باشد. به عبارت دیگر می پندارند اگر استاد شهید  در قید حیات می بود حتماً از جمله ی   مخالفان نظام اسلامی  بود. اینان می گویند اگر آثار مرحوم مطهری را بخوانید متوجه می شوید که  اقتصاد و فرهنگ و سیاست و حکومتی که مورد نظر مرحوم مطهری است کجا و  اقتصاد و فرهنگ و سیاست و حکومتی که در جمهوری اسلامی ایران است کجا؟ و در واقع با این استدلال می خواهند بگویند که اگر ان مرحوم زنده می بود حتماً از  مخالفان جمهوری اسلامی ایران بود. به نظر من اینان آثار مرحوم مطهری را به طور دقیق و همه جانبه مورد بررسی قرار نداده اند و گرنه چنین اعتقادی پیدا نمی کردند. اینان نظر خود را اصل گرفته اند و چون خودشان مخالف جمهوری اسلامی ایران هستند نظر مطهری را نیز مثل نظر خودشان تصور می کنند. اینان در واقع از تحلیل مسائل و مشکلات جامعه و نظام اسلامی ایران عاجزند و آرمان و ایده آل خود را (که اصلاً غلط است و در نظام خلقت شدنی نیست و تاکنون حتی در زمان پیامبر(ص) و علی (ع) نیز محقق نشده است)  اصل گرفته اند و به تصور این که اگر جمهوری اسلامی ایران درست عمل می کرد (و به بیراهه نمی رفت) حتماً بعد از سی و پنج سال همه ی مشکلاتش حل می شد، نتیجه می گیرند که بنابراین درست عمل نکرده  و به بیراهه رفته است.  

مطهری و جمود و جهالت بشر امروز

 ۱۲۲۳

 

بشر به حکم اینکه‏ به نیروی عقل و ابتکار و اختیار مجهز است و تمایل به زندگی بهتر دارد، پیوسته افکار و اندیشه‏ها و عوامل و وسائل بهتری برای رفع احتیاجات‏ اقتصادی و اجتماعی و معنوی خود وارد زندگی می‏کند. ورود عوامل و وسائل‏ کامل‏تر و بهتر، خود به خود سبب می‏شود که عوامل کهنه و ناقص‏تر جای خود را به اینها بدهند و انسان به عوامل جدید و نیازمندیهای خاص آنها وابستگی‏ پیدا کند. وابستگی بشر به یک سلسله احتیاجات مادی و معنوی و تغییر دائمی عوامل و وسائل رفع کننده این احتیاجات و کامل‏تر و بهتر شدن دائمی‏ آنها که به نوبه خود یک سلسله احتیاجات جدید نیز به وجود می‏آورند، سبب می‏شود که مقتضیات محیط و اجتماع و زندگی در هر عصری و زمانی تغییر کند و انسان الزاما خود را با مقتضیات جدید تطبیق دهد. با چنین‏ مقتضیاتی نه باید نبرد کرد و نه می‏توان. متأسفانه همه پدیده‏های نوی که در زمان پیدا می‏شود، از نوع افکار و اندیشه‏های بهتر و عوامل و وسائل کامل‏تر برای زندگی سعادتمندانه‏تر نیست. زمان و محیط و اجتماع مخلوق بشر است و بشر هرگز از خطا مصون نبوده است‏، از این رو تنها وظیفه انسان انطباق و پیروی از زمان و افکار و اندیشه‏های زمان و عادتها و پسندهای زمان نیست، کنترل و اصلاح زمان نیز هست. بشر همان طوری که عقل و علم دارد، شهوت و هوای نفس هم دارد و همان طوری که در جهت مصلحت و زندگی بهتر گام بر می دارد، احیاناً انحراف هم پیدا می کند؛ پس زمان نیز، هم امکان پیشروی دارد و هم امکان انحراف. با پیشرویهای زمان باید پیش رفت و با انحرافات آن باید مبارزه کرد. "مقتضیات زمان" اکنون به شکل یک ابزار استعماری کامل برای در هم کوبیدن فرهنگ اصیل شرق و تحمیل روح غربی در آمده است. چه سفسطه‏ها که به این نام صورت می‏گیرد و چه بدبختیها که با این تابلوی قشنگ تحمیل می‏گردد. مثلاً می‏گویند عصر علم است. می‏گوییم صحیح است، امّا انسان در کدام عصر، مانند این عصر آزادی خود را از کف‏ داده و مقهور دیو شهوت و اژدهای خودخواهی و جاه‏طلبی و پول پرستی و استخدام و استثمار بوده است؟! در اسلام هرگز چیزی وجود ندارد که با پیشروی به سوی زندگی بهتر مخالف باشد. مشکل عصر ما این است که بشر امروز، یا جمود می‏ورزد و با کهنه پیمان می‏بندد و با هر چه نو است‏ مبارزه می‏کند، و یا جهالت به خرج می‏دهد و هر پدیده نو ظهوری را به نام‏ مقتضیات زمان موجه می‏شمارد. (1) 

 

(1) از شهید مطهری (برگرفته از صفحات 77 الی 80 کتاب ختم نبوت)

مطهری و آزادی و دموکراسی

 ۱۲۲۲

 

امیرالمؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش، هر گونه اِعمال سیاستی برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع‏ نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می‏نگریست. این مطلب در تاریخ‏ زندگی علی عجیب نیست اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده‏ آزاد با آنان روبرو می‏شدند و صحبت می‏کردند، طرفین استدلال می‏کردند، استدلال یکدیگر را جواب می‏گفتند. شاید این مقدار آزادی در دنیا بی‏سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد. می‏آمدند در مسجد و در سخنرانی‏ و خطابه علی پارازیت ایجاد می‏کردند. روزی علی امیرالمؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سئوالی کرد. علی بالبدیهة جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است، دیگران خواستند متعرضش شوند اما علی فرمود رهایش کنید او به من تنها فحش داد. خوارج در نماز جماعت به علی اقتدا نمی‏کردند زیرا او را کافر می‏پنداشتند. به مسجد می‏آمدند و با علی نماز نمی‏گذاردند و احیانا او را می‏آزردند. علی روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کرده‏اند. یکی از خوارج فریادش بلند شد و آیه‏ای را به عنوان‏ کنایه به علی بلند خواند. این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شد که اگر مشرک شوی اعمالت از بین می‏رود و از زیانکاران خواهی بود. او با خواندن این آیه خواست به علی گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام می‏دانیم، اول مسلمان هستی، پیغمبر تو را به برادری انتخاب کرد، در لیلة المبیت فداکاری درخشانی کردی و در بستر پیغمبر خفتی، خودت‏ را طعمه شمشیرها قراردادی و بالاخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نیست، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوی اعمالت به هدر می‏رود، و چون تو اکنون کافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی.علی در مقابل چه کرد؟! تا صدای او به قرآن بلند شد سکوت کرد تا آیه‏ را به آخر رساند. همین که به آخر رساند، علی نماز را ادامه داد. باز او آیه را تکرار کرد و بلا فاصله علی سکوت نمود.علی سکوت می‏کرد چون دستور قرآن است که:"هنگامی که قرآن خوانده می‏شود گوش فرا دهید و خاموش شوید". و به همین دلیل است که وقتی امام جماعت مشغول قرائت است مأمومین‏ باید ساکت باشند و گوش کنند. بعد از چند مرتبه‏ای که آیه را تکرار کرد و می‏خواست وضع نماز را به هم‏ زند، علی این آیه را خواند:" صبر کن وعده خدا حق است و خواهد فرا رسید. این مردم بی‏ایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند ". دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد. (1) 

 

(1) از شهید مطهری (از صفحات 139 الی 141 کتاب "جاذبه و دافعه علی علیه السلام)

مطهری و جنگ برای عقیده

۱۲۲۱

 

"... در آیه سیزدهم سوره آل‌عمران نکته ظریفی مندرج ‏است. آیه مربوط به جنگ مسلمانان با کفار در غزوۀ بدر ‏است. آنجا که آیه از مؤمنان نام می‌برد، جنگ آنان را ‏جنگ ایدئولوژیک و جنگ عقیده می‌نامد. حال آنکه از جنگ ‏کافران به جنگ عقیده تعبیر نمی‌کند. آیه می‌فرماید:‏ در برخوردی که میان این دو گروه روی داد عبرت و ‏نشانه‌ای برای شما وجود دارد، یک گروه از اینان در راه ‏خدا، یعنی برای ایمان و عقیده‌شان می‌جنگیدند، و اما ‏آن گروه دیگر کافر بودند.‏ آیه نمی‌گوید که گروه دوم نیز در راه عقیده نبرد ‏می‌کردند، زیرا جنگ آنها واقعاً ماهیت ایمانی نداشت، ‏حمایت امثال ابوسفیان از بتها به دلیل اعتقاد به بتها ‏نبود چراکه ابوسفیان می‌دانست اگر نظم تازه‌ای مستقر ‏شود، از قدرت و شوکت او چیزی باقی نمی‌ماند. او درواقع ‏از منافع خودش دفاع می‌کرد نه از اعتقاداتش."(1) 

 

(1) از شهید مطهری (ص 28 کتاب پیرامون انقلاب اسلامی)

مطهری و جهان بینی اسلامی

۱۲۲۰

 

"جهان بینی اسلامی، نه با جهان بینی غربی می خواند‏ نه با جهان بینی شرقی. این چه‏ بیماری است که عده ای می خواهند حتی جهان بینی اسلامی را به یکی از جهان بینی‏های غربی یا شرقی تطبیق بدهند. به آیات قرآن که می رسند آنها را به گونه ای تاویل و توجیه می کنند که با یکی از مکتب هایی که در غرب یا شرق وجود دارد بخواند. اسم ملک و فرشته که می اید، تلاش می‏کنند به گونه ای توجیه و تأویل کنند. به این افراد باید گفت اگر تو به آن نرسیده ای کوشش کن که برسی. ما بخواهیم یا نخواهیم، بفهمیم یا نفهمیم، فکر ما برسد یا نرسد، در قرآن ده ها معجزه از پیغمبران آمده است و این از مفاخر قرآن است. اگر این مسائل‏ نبود اصلا دین نیمی از رسالت خود را از دست داده بود. دین آمده است برای این که دید ما را وسیع کند (دید حسی که نیازی به آمدن پیغمبران ندارد)، ایمان به غیب را در ما ایجاد کند، ارزش انسان را تا آنجا بالا ببرد که انسان بتواند از قوانین معنوی بر ضد قوانن مادی استفاده کند، یعنی کاری را انجام بدهد که با قوانین مادی جور در نمی آید، قوانین مافوق مادی بر قوانین مادی حکومت کند، که اسمش می شود معجزه. در قرآن چقدر معجزه آمده؟! مگر رو دربایستی‏ داریم؟! عده ای تا می رسند به معجزات قرآن، شروع می کنند به تأویل و توجیه کردن که اگر قرآن می گوید دریا برای موسی شکافت، مقصود این است که در آن وقت مثلاً دریا جزر و مد داشته، حالت جزر دریا بوده و جزر هم طول کشیده، آن وقت موسی آمده از کف دریا رفته، وقتی که موسی رد شد، دریا به حالت اول برگشت. اگر قرآن می گوید عصای موسی اژدها شد، مقصود چیز دیگر است، مقصود از عصای موسی مثلاً سخن موسی، تبلیغ موسی و زبان موسی بود که مثل اژدها منطق آن ها را بلعید. این معنایش انکار قرآن است، معنایش این است که ما استقلال در فکر نداریم و قرآن را پیشوا قرار نداده‏ ایم که بگوییم آن چه قرآن میگوید، من روی آن تدبر کنم ببینم چگونه است؛ بلکه از اول بنا را بر این گذاشته ایم که مکتب های دیگر را بپذیریم، بعد بیاییم آیات قرآن را روی آن حرف های دیگر توجیه و تاویل کنیم.(1) 

 

(1) از  شهید مرتضی مطهری( صفحه ی 167 تا 170 کتاب "آینده انقلاب اسلامی ایران")

مطهری و حل همه ی مسائل قرآن

1219

 

"وقتی در قرآن منصفانه و بی غرضانه تأمل کنیم هیچ ضرورتی ندارد که بتوانیم همه مسائل آن را حل کنیم. قرآن از این حیث شبیه طبیعت است؛ در طبیعت، بسا رازها وجود دارد که حل نشده و در شرایط فعلی نیز برای ما امکان حل آنها وجود ندارد، اما این مسائل در آینده حل خواهد شد. قرآن نیز همچون طبیعت کتابی است که برای یک زمان نازل نشده است، اگر غیر از این بود در گذشته همه رازهای قرآن کشف می شد و این کتاب آسمانی جاذبه و تازگی و اثربخشی خود را از دست می داد، حال آن که استعداد تدبّر و تفکّر و کشف جدید همیشه برای قرآن هست، و این نکته ای است که پیامبر و ائمه آن را توضیح داده اند."(1) 

 

(1) از شهید مطهری در مجموعه آثار 3، "آشنایی با قرآن" ص 199

دیدگاه مطهری و ولایت فقیه

۱۲۱۸

برای درک و دریافت نظر یک اندیشمند درباره یک موضوع خاص، باید کل آثار او را مورد مطالعه قرار داد و در عین حال جغرافیای زمان و مکان را نیز در نظر گرفت که یک نظریه در چه شرایط زمانی و مکانی مطرح شده است.

 در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی شهید مطهری (ره) نظریه‏ای درباره حکومت اسلامی دارد که باید بر اساس این منطق آن را مورد تحلیل قرار داد. در آن کتاب شهید مطهری به دنبال تبیین این مسئله  بود که جمهوری اسلامی به مفهوم حکومت روحانیون نیست و با دموکراسی نیز منافاتی ندارد. در شرایط سالهای اولیه انقلاب اسلامی برخی از دیدگاهها وجود داشت که بر تباین میان حکومت اسلامی و حکومت دموکراتیک تأکید می‏کردند، در نتیجه شهید مطهری بدنبال رفع این سؤء تفاهم بودند، و در آنجا دقیقا به این مسئله اشاره دارند:

بنابراین اسلامی بودن این جمهوری به هیچ وجه با حاکمیت ولی فقیه و ... یا بطور کلی با دموکراسی منافات ندارد و هیچگاه اصول دموکراسی ایجاب نمی کند که بر یک جامعه؛ ایدئولوژی و مکتبی، حاکم نباشد(1).

مسئله ولایت فقیه را هم که مطرح کردید از همین قبیل است، ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت کند(2).

البته این نظر را هم  امام راحل  قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داشتند و بیشتر بر نقش نظارتی روحانیون تاکید می کردند(3) ولی نکته مهم این است که شهید مطهری بر اسلامی بودن حکومت تاکید می کردند ولی اسلامی بودن را ملازم با حکومت روحانیون نمی دیدند و در عین حال آن را مباین با آن، هم  نمی‏دیدند یعنی در صورتی که ماهیت اسلامی حکومت با حضور روحانیون در عرصه‏های اجرایی قابلیت تحقق پیدا می کرد، با آن مخالفت نمی‏کردند، بلکه از آن استقبال هم می کردند، همانطور که امام هم از این مسئله در سالهای بعد حمایت کردند.

بنابراین مسئله اصلی برای شهید مطهری، اسلامی بودن حکومت است و اگر این مسئله و هدف با ایفای نقش نظارتی از سوی روحانیون تأمین می شد، نیازی به حضور روحانیون در مشاغل اجرایی نبود، ولی در صورتی که این هدف؛ حضور روحانیون در مشاغل سیاسی و اجرایی را ضروری می ساخت، شهید مطهری با آن مخالفت نمی کردند، چنانکه خود ایشان اولین عضو منصوب حضرت امام در شورای انقلاب بودند و لذا  ایشان در کتاب دیگر خود یعنی درباره جمهوری اسلامی این مسئله را بدین صورت مورد تأکید قرار می‏دهد که:

...این است که این نهضت در ابتدای کار؛ دست انداخته است روی حساس ترین و اساسی‏ترین نقطه ها یعنی همان کاری که در صدر اسلام شد. در دوره‏های بعد روحانیت فکر می کرد نوعی تقسیم کار میان خودش و مؤمنین برقرار کرده است و آن این است که  وظیفه خودش را گذشته از وظایف خاص روحانی؛ تعلیم و آموزش اسلام و تربیت اسلامی، نظارت و کنترل جامعه در حد امر به معروف ونهی از منکر می‏دانست و می‏خواست مسلمانان دیگر، طبقات و قشرهای دیگر، این وظیفه را بدرستی انجام دهند، این بود که با انحرافات مبارزه می کرد ولی بیش از این دیگر جلو نمی‏آمد، ولی امروز نهضت ما دارد از نهضت صدر اسلام پیروی می‏کند یعنی قبل از هر چیز به سراغ نظام حاکم فاسد می‏رود و در صدر برنامه نهضت روحانیت ما مسئله حکومت اسلامی مطرح است(4).

 (۱)پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 83 

 (2)همان، ص 85

(3) صحیفه نور جلدهای اول و دوم

(4) درباره جمهوری اسلامی ایران

از پایگاه اطلاعاتی شهید مطهری