۱۲۲۲
امیرالمؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش، هر گونه اِعمال سیاستی برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد مینگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت میکردند، طرفین استدلال میکردند، استدلال یکدیگر را جواب میگفتند. شاید این مقدار آزادی در دنیا بیسابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد. میآمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد میکردند. روزی علی امیرالمؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سئوالی کرد. علی بالبدیهة جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است، دیگران خواستند متعرضش شوند اما علی فرمود رهایش کنید او به من تنها فحش داد. خوارج در نماز جماعت به علی اقتدا نمیکردند زیرا او را کافر میپنداشتند. به مسجد میآمدند و با علی نماز نمیگذاردند و احیانا او را میآزردند. علی روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کردهاند. یکی از خوارج فریادش بلند شد و آیهای را به عنوان کنایه به علی بلند خواند. این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شد که اگر مشرک شوی اعمالت از بین میرود و از زیانکاران خواهی بود. او با خواندن این آیه خواست به علی گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام میدانیم، اول مسلمان هستی، پیغمبر تو را به برادری انتخاب کرد، در لیلة المبیت فداکاری درخشانی کردی و در بستر پیغمبر خفتی، خودت را طعمه شمشیرها قراردادی و بالاخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نیست، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوی اعمالت به هدر میرود، و چون تو اکنون کافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی.علی در مقابل چه کرد؟! تا صدای او به قرآن بلند شد سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند. همین که به آخر رساند، علی نماز را ادامه داد. باز او آیه را تکرار کرد و بلا فاصله علی سکوت نمود.علی سکوت میکرد چون دستور قرآن است که:"هنگامی که قرآن خوانده میشود گوش فرا دهید و خاموش شوید". و به همین دلیل است که وقتی امام جماعت مشغول قرائت است مأمومین باید ساکت باشند و گوش کنند. بعد از چند مرتبهای که آیه را تکرار کرد و میخواست وضع نماز را به هم زند، علی این آیه را خواند:" صبر کن وعده خدا حق است و خواهد فرا رسید. این مردم بیایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند ". دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد. (1)
(1) از شهید مطهری (از صفحات 139 الی 141 کتاب "جاذبه و دافعه علی علیه السلام)