از شنیده ها

۱۲۲۸

۱-   فکر نمی کردم عمر این قدر زود بگذرد، اصلاً نفهمیدم چه شد!

۲-    اگر در عوض گذشت عمر، چشم ما باز می شد، باز می ارزید!

۳-    اگر به من گفتند که "آدم با اراده ای هستی" نباید  باورم بشود، این چه صاحب اراده ای است که نمی تواند جلو پرخوری اش را بگیرد؟

۴-   به من می گوید "فکر نکن من نمی دانم تو چه کار کردی؟" پدر بیامرز! تو اگر می دانستی من چه کار کردم پدر مرا در می آوردی!  بنابراین  الکی می گویی و چیزی نمی دانی!

۵-   اگر ذهن و ضمیری داشت؛ اگر اهل فکر و ذکر بود، لااقل ده دقیقه این تلویزیون صاحب مرده را خاموش می کرد!

۶-    می گویی "وقتی از اوانتقاد می کنی اوقاتش تلخ می شود، انتقاد کردن از او  بی فایده و بلکه زیان بخش است" خب، انتقاد نکن!

۷-    مجموعه شرایطی که آدم ها در آن قرار دارند، در قبول یا عدم قبول حقیقت، بیشتر نقش دارد تا این که حقیقت برای آن ها چگونه ارایه بشود. لازمه ی علم به حقیقت هم، اذعان به آن، یا عمل به آن نیست.

۸-    روشنفکران دینی ما اگرهم امامان معصوم (ع) را دوست دارند، دین آن ها را برای حل همه ی مشکلات امروز ما کافی نمی دانند و در برخی موارد به جای رای و نظر آن ها،  رای و نظر بشر امروز را معتقدند.

۹-    آدمی که با شخصیت است روی دیگران و محیط اثر می گذارد، برعکس آدمی که بی شخصیت است از محیط و دیگران اثر می پذیرد.

۱۰-   هر چه او می گوید، من می گویم باشد، تا من هم هرچه می گویم او بگوید باشد، متاسفانه، کماکان، باشد نمی گوید که نمی بگوید. او حاضر است صد کلمه ی غیر باشد بگوید ولی یک کلمه ی باشد  نگوید.

۱۱-   فهم دارد، خیلی هم دارد، ولی به کار نمی گیرد.

۱۲-   اگر آن ها را دوست داری اذیت شان نکن؛  اگر از تو بدشان می آید، یا از حضور تو رنج می برند، تو که نمی خواهی  اذیت شان بکنی پس از آن ها دوری کن!

۱۳-   چرا کار امروز را به فردا موکول می کنی؟ فردا چه فرقی با امروز دارد، جز این که فردا، فردا امروز می شود؟

۱۴-  حالا که فهمیده اند به من سلام بکنند یا نکنند، من به آن ها سلام می کنم، همه شان به من سلام می کنند.

۱۵- "اراجیف گفتن" و "بلند بلند خندیدن" و "دل  آدمها را ریش کردن" و "نفرت آدمها را بیش کردن"،  شوخ طبعی نیست و ارتباطی به شادکردن آدمها ندارد.

۱۶-  خیلی فکر کردم که این منتظر تاکسی، اگر به رانندگان تاکسی تند و تند نگوید:« سر معلم»، پس چه بگوید؟

۱۷-   می گوید:«جوانی که بیکاراست و درآمدی ندارد تا خانه و خانواده و آینده ای داشته باشد، کتاب خواندن به چه درد او می خورد؟" بنظر شما از صد نفر، نظر چند نفر این است که او چرند می گوید؟

۱۸-  هروقت حال است با دیگران شوخی می کند، دیگران هم می توانند با او شوخی کنند منتهی باید بدانند که او، کی  حال است  وگرنه حالشان را می گیرد.

۱۹-  گفت تو نگو، من اگر بد ش را می گویم پدرش هستم،  تو نگو!

۲۰-  وقتی همه جا دلیل داری حرفت بی اثر می شود. این قدر نگو "من دلیل دارم، من دلیل دارم".

۲۱-  چرا این قدر زود، صدایت بلند می شود؟ برای این که، این قدر زود، صدایت بلند نشود، باید این قدر زود، صدایت را بلند نکنی، آن وقت می بینی که این قدر  زود، صدایت بلند نمی شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.