در قضاوت عجول نباشیم

۱۲۳۱

  برادر عزیزم سیروس سلام علیکم. قرار نیست من در همه ی موارد مثل شما فکر بکنم. بنظر من:

۱- شرایط زندگی این دونفر آقایان اصولگرا و اصلاح طلب مورد نظر ما، بسیار متفاوت بوده است. ما حق نداریم  این قدر آسان در مورد افراد قضاوت کنیم و یکی را بهشتی و دیگری را جهنمی قلمداد نماییم. به گمان من بررسی دقیق  عملکرد این دو نفر  کار بسیار دشواری است. تعیین این که نمره و معدل  کدام شان  نزد خدا بیشتر است هم، وظیفه ی  من و شما نیست.

۲- اول تا آخر زندگی اوّلی (یعنی فرد اصول گرای مورد نظر ما)، درمیان افراد مذهبی(مذهبی سنتی) بوده است. حرف اول و آخر را، در خانه پدری او، در جمع هم بازی های او، در مدرسه ی شاهدی که در آن درس خوانده، در مسجد محله، در پایگاه بسیج و کلاً در همه ی جاهایی که بوده، دین و مذهب می زده است.

۳-  اول تا آخر زندگی دومی (یعنی فرد اصلاح طلب مورد نظر ما)، در میان افراد بی قید و بند بوده است. دین و مذهب در خانه پدری او، در جمع هم بازی های او، در مدرسه ی عادی که در آن درس خوانده، در تیم فوتبالی که عضوش بوده و کلاً درهمه ی جاهایی که بوده، اصلاً کمتر می توانسته حرف بزند.

۴- اولی از وقتی که چشم باز کرد نماز خوان بود و با نمازخوانان بود و دومی در تعجب است که چگونه نمازخوان شده و  یادش نمی آید که از چه زمانی شروع کرد به طور مرتب نمارخواندن. او حتی بعد از نماز خوان شدن، مدتی نماز را ترک کرد و دوباره نمازخوان شد.

۵- اولی از اول، جز خوبی از دین و مذهب و قرآن و پیامبر(ص) و امامان (ع) و امام (ره) و رهبرمعظم و روحانی و مسجد و منبر نشنید و دومی از اول، جز بدی از همه ی این ها نشنید. اولی جز بدی از بدها و بدی ها نشنید و دومی جز خوبی از بدها و بدی ها نشنید.

۶- اولی از اول، طبق نظر رهبران مذهبی عمل نمود و با دوست و دشمن آنچه آن ها می گفتند رفتار کرد و حتی نیازی ندید در عملکردش چند و چون بکند و دومی، حالاهم که حالا است نمی داند رهبران مذهبش، آخوندها هستند یا روشنفکران غرب زده و شرق زده.

۷- اولی هیچ وقت در خصوص دین و مذهب و پیامبر(ص) و امامان (ع) و روحانیت و غیره ایراد و اشکالی نشنید و در این زمینه  دچار  شک و شبهه نشد و لذا  نلغزید و دومی، با وجود علاقه ی بسیارش نسبت به درک و فهم حقیقت در خصوص دین و مذهب و پیامبر(ص) و امامان (ع) و روحانیت و غیره، همواره با خروارها ایراد  و اشکال مواجه بود و اینک دلش خوش است که معتقد به خدا و قیامت است و نماز می خواند و روزه می گیرد.

۸- اولی هیچ دغدغه ای نسبت به رابطه ی میان دین و علم، دین و دنیای به اصطلاح مدرن و غیره نداشته و ندارد و نخواهد داشت و دومی، با این دغدغه زندگی می کند و توانایی لازم را هم در پاسخ گویی به صدها ایراد و اشکال مخالفان دین و مذهب به دست آورده است. او اگرچه هنوز نیمی از راه را نیافته  و معلوم هم نیست تا آخرعمرش بیابد، ولی نیمی از راه را با هزار بدبختی و سختی یافته و طی کرده است.

۹- وضعیت زندگی اولی شبیه وضعیت  دانش آموزی است که بی هیچ مشکلی به مدرسه رفته و به درسش ادامه داده و دیپلمش را گرفته است و وضعیت زندگی  دومی شبیه وضعیت  دانش آموزی است که همه ی جای کارش می لنگیده؛  پدر و مادرش مرده و نزد عمو بوده  و کارهای خانه ی عمو را انجام می داده؛ در ده شان مدرسه نبوده و فاصله خانه ی عمو تا مدرسه کیلومترها راه بوده واو باید پیاده این مسیر را طی می کرده؛ همیشه لباسش پاره بوده و همیشه کفشش وصله داشته؛ در راه مدرسه و در خود مدرسه اذیت می شده؛ خیلی از روزها اصلاً مدرسه نمی رفته و هزارتا مشکل دیگر، که درنهایت موفق شده فقط 9 کلاس درس بخواند و نتواند دیپلم بگیرد. این که من و شما  فقط دیپلم اولی را ببینیم و کلاس 9 دومی را، کافی برای قضاوت کردن نیست. شرایط این دو بسیار متفاوت بوده، تازه، معلوم نیست در مجموع جایی که اینک این دو در آن قرار دارند موقعیت کدام یک بهتر است.  چه بسا، دومی زمینه ی رشد بهتری داشته باشد و در ادامه، موقعیتش بسیار بهتر از اولی باشد.

۱۰- اولی  اصولگراست، بسیجی است، آماده ی جانبازی برای دین و مذهب و مملکت است و در سطح خودش سرباز خوب رهبر است، بسیار خوب، او نمره خوبی می گیرد و ان شاءالله قبول است. وضعیت دومی هم  وضعیت بدی نیست، سال های سال کار فکری کرده و سعی کرده بداند چه  چیزی درست و چه چیزی غلط است. سال ها تلاش کرده است براساس یافته هایش، درست عمل بکند. او را به حوزه فکر و عمل افراد اصولگرا هم راهی نبوده است. او در نقطه ی مقابل و در مسیری کاملاً متفاوت با مسیر آن ها طی طریق می کرده است. امثال او خیلی ها اعدام، زندانی یا فراری شده اند و او در مقابل انحای اشکال موانع، ایستاده و مقاومت کرده و در این مصافی که داده  به این جا رسیده است. او هزاران تجربه ی تلخ و شیرین دارد که مفید ادامه ی زندگی او و زندگی امثال او و حتی زندگی عزیزان اصولگراست. او صدها مانع را در جلو پایش دیده، بارها راه را اشتباه رفته و برگشته و در نهایت حالا  در نزدیکی کاروان حق خیمه زده، شاید طولی نکشد که در ادامه راه را بیابد و بیاید و به ساحل نجات برسد. او با صدها سوال و مساله ضد دین و مذهب برخورد داشته  و از دین و مذهب دل نکنده، ما هم آسان دل از او نکنیم.

۱۱- به ملای ده  گفتم امثال این دومی چه فرقی با مخالفان و دشمنان نظام اسلامی دارند؟ همین هایی را که نوشتم گفت و توجهم را جلب کرد که تند نروم و زود قضاوت نکنم. تعدادی از این ها(که البته زیاد هم نیستند) با وجود مشکلات بسیار، تلاششان را برای رسیدن به حق و حقیقت  کرده  و راه را بیش از این نیافته اند. چه بسا جایگاه اینان  نزد خدا  جایگاهی خوبی باشد. ماحصل کلام این که، آن ها که در مسیر حق اند برای ما عزیزند و این قبیل افراد هم با توجه به شرایط بسیار متفاوت شان (و روح حقیقت جویی که دارند)، برای ما عزیزند.             

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.