علل پیدایش پلورالیسم 3

و اما در مورد انگیزه ی اجتماعی پرهیز از جنگ و خونریزی باید گفت این امر موجب حقانیت دعاوی متفاوت و متناقض نبوده و نیست . مقوله حقانیت و عدم حقانیت و صواب و خطا در افکار غیر از مقوله ی عمل انسانها و کینه ورزی ها و اشتباهات ماست . از یکی به دیگری نمی توان پل زد ، بلکه برای پرهیز از جنگها و خونریزی های غیر ضروری راه صحیحی وجود دارد که اسلام به نحو احسن آن را طی کرده است . توضیح این که : افرادی که شیعه ی دوازده امامی نیستند ، خود به چند گروه متفاوت تقسیم می شوند که احکام جداگانه دارند :

الف ) فرقه های شیعه و سنی که مسلمان اند و جز معدودی از افراد ( = ناصبی ها و اهل سبّ و عناد با معصومین (ع) )با امامیه در اصل خدا و دین و کتاب و ضروریات دین مشترک هستند و همگی تحت حکومت اسلامی به عنوان یک انسان و مسلمان از حقوق متناسب برخوردارند . بین این فرقه ها ، هیچگاه دین توصیه ی به جنگ و درگیری نمی کند .

ب ) غیر مسلمانان یا کسانی که یهودی و مسیحی و یا زرتشتی یا اصطلاحاً اهل کتاب اند . این عده هم در نظام اسلامی بر اساس قرارداد تحت حمایت هستند و جان و مال و ناموس آنها محترم است و همان طور که مسلمانان خمس و زکات و مالیات پرداخت می کنند اینها هم موظف به پرداخت نوعی مالیات ( = جزیه ) در ازای خدمات ارائه شده اند . نسبت به پیروان این ادیان هم هیچگاه اسلام ابتدائاً دستور جنگ صادر نکرده است .

ج ) کسانی که اهل ادیان آسمانی نیستند اما با حکومت اسلامی معاهده و قرارداد بسته اند . این عدّه ( = کفار معاهَد ) هم در همسایگی مسلمانان ، بلکه در سرزمینهای اسلامی طبق قرارداد به زندگی خود ادامه می دهند و طرفین باید بر اساس شرایط قرارداد ـ که می تواند متفاوت باشد ـ عمل کنند . در مورد این گروه هم طبق قرارداد ، حقّ تعرض و درگیری از طرفین سلب می شود .

د ) کسانی که یا اصلاً اهل پیمان و عهد نیستند و یا پیمان می بندند و می شکنند . این افراد یاغی و طاغی در هیچ حکومت و نظامی قابل تحمل نیستند و اینها را باید با زور و قدرت و جنگ یا وادار به تسلیم کرد و یا از میان برداشت . این اصل در همه ی نظامهای عالم هست و هیچ حکومت سالمی اجازه ی دزدی و تجاوز به حقوق دیگران را نمی دهد و با خلافکار برخورد خواهد کرد .

در کنار امور یاد شده ، دین منطقی و معقول اسلام همیشه از مخالفین دعوت به بحث و گفتگو کرده و می گوید ما اهل مباحثه و مناظره هستیم ، اگر شما ما را قانع کردید و حقانیت و صحت راه خود را اثبات کردید ما از سخن خود دست بر می داریم و به شما می پیوندیم و اگر ما ثابت کردیم که برحقیم ، شما هم بیایید و به ما ملحق شوید . حتی بالاتر از این ، می گوید اگر هم تسلیم منطق و حق نمی شوید ، بیایید طبق عهد و قرارداد با هم زندگی کنیم و خون یکدیگر را نریزیم ، حرف ما را هم نمی خواهید ، نپذیرید . نهایتاً اگر کسی حرف منطقی و حق را نپذیرفت و حاضر به صلح و معاهده و همزیستی نشد ، هر ناظر منصفی تصدیق می کند که چاره ای جز برخورد نمی ماند . در تنازع و درگیری کافی نیست که یک طرف نزاع و تعرض نکند ، بلکه باید طرفین جلوی تجاوز و تعدّی خود را بگیرد تا رفع خصومت و جنگ شود . پس راه صحیح این نیست که بگوییم همه برحقّند ، بلکه می توان فقط خود را حق دانست و در واقع هم فقط یک گروه بر حق باشد ، اما هیچگاه با دیگران خصومت و جنگ نورزید]۹

 

۸ ـکتاب « مشکات » / مولف : آیت الله مصباح / همان /صفحات ۲۵۸ ، ۲۵۹ ، ۲۶۰

۹ ـ کتاب « مشکات » / مولف : آیت الله مصباح / همان /صفحات ۲۶۱ ، ۲۶۲ ، ۲۶۳ ،  

 

پایان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.