کی وضع ما بهتر می شود؟

در مقابل توضیحات من که: 

"آقای مهندس! آخر این همه دکتر و مهندس (که خیلی هاشان هم کیلویی مدرک گرفته اند) را می خواهیم چکار بکنیم؟ 3000 نفر فقط پزشک بیکار، در تهران داریم. تعداد فارغ التحصیلان  دانشگاههای ما باید براساس نیاز جامعه و بر اساس فرهنگ مشاغل باشد، نه همین جوری هر تعدادی شد، شد! و...." 

  

ایشان نظرش این بود که: 

"هرچه تحصیلکرده های ما بیشتر باشند بهتراست. سبک زندگی مردم ما علمی تر می شود، رشد عقلانیت در مردم ما بیشتر می شود و کشور در عرصه های مختلف پیشرفت می کند." 

 

 و گاهی هم آقای مهندس خودش را مثال می زد که با گرفتن مهندسی اش در سالهای اخیر به لحاظ فکری (و به ویژه سبک زندگی) چقدر با گذشته فرق کرده است. در همین اثنا رسیدیم به یک خیابان دوطرفه ی باریکی که دو طرف آن خودرو پارک شده بود و تردد خودروها درآن بسیار به کندی صورت می گرفت. آقای مهندس گاهی خطاب به من و گاهی خطاب  به رانندگان روبه رو مدعی بود که: 

"حق تقدم با ماست که داریم از این طرف می رویم و آنان یعنی رانندگان روبه رو  باید توقف کنند تا مارد بشویم بعد آنها گذر کنند." 

  

و وقتی دلیل را جویا شدم ایشان گفتند: 

"دلیل روشن است چون ما از دست راست حرکت می کنیم، لذا حق تقدم با ماست". 

  

حرفی برای گفتن نداشتم، دستش پر بود، لذا گفتم: 

"همین را با صدای بلند به رانندگان روبه رویی اعلام کن." 

  

متاسفانه! متاسفانه! مخاطبین ایشان گویا تحصیلکرده های دانشگاه به ویژه دکتر و مهندس نبودند چون با فحش و متلک و خنده فقط ایشان را هو کردند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.