دین و سیاست 5

مسائل دنیایى مردم را تماماً به خود آنها واگذار کرده و تنها درباره آخرت و بهشت و جهنّم چیزهایى گفته است؟ براى انسان‌هاى منصف واهل منطق جاى هیچ شکّى باقى نمى‌ماند که این گونه نیست. البته کسانى ممکن است از روى عناد خیلى چیزها را انکار کنند ولى با این آیات صریح و روشنى که در قرآن آمده انکار مداخله اسلام در امور سیاسى و مربوط به اداره جامعه مانند انکار خورشیدى است که هر روزه در آسمان ظاهر مى‌شود و تمامى کره زمین را گرما و روشنى مى‌بخشد.

‌‌ به طریق دیگرى نیز مى‌توان وجود آیات مربوط به سیاست را در قرآن تحقیق کرد؛ بدین ترتیب که بر اساس نظریه ترکیب حکومت و نظام سیاسى از سه قّوه به بررسى آیات قرآن بپردازیم. توضیح آن‌که: معروف است از زمان منتسکیو به بعد هیأت حاکمه مرکّب از سه قوه دانسته شده است که عبارتند از: قوه مقننه، قوه قضائیه و قوه مجریه. اکنون مى‌توانیم با این دید وارد قرآن بشویم و ببینیم آیا قرآن کریم به مواردى که مربوط به یکى از این سه قوه است اشاره کرده یا نه؟ بدیهى است در صورت وجود آیاتى که از وظایف و کارهاى این قوا محسوب مى‌شود دخالت اسلام در سیاست و در نتیجه، سیاسى بودن دین اسلام آشکار خواهد شد.

‌‌ کار قوه مقننه وضع قوانین و احکامى براى اداره امور جامعه است؛ این‌که در چه شرایط خاصّى مردم باید چگونه رفتارهایى داشته باشند که عدالت و امنیت و نظم در جامعه حاکم باشد، حقوق افراد تضییع نشود و جامعه روبه صلاح و پیشرفت برود.

‌‌ در کنار قوه مقننه، قوه مجریه قرار دارد که کار آن اجراى قوانین وضع شده از سوى قوه مقننه است که در شکل هیئت دولت و نخست وزیر یا رئیس جمهور و وزرا تبلور مى‌یابد.

و سرانجام در کنار این دو قوه، قوه دیگرى بنام قوه قضائیه قرار دارد که خودش قانون‌گذار نیست، خودش مجرى هم نیست ولى تطبیق قوانین کلّى به موارد خاص و بررسى اختلافاتى که بین مردم با خودشان و یابین مردم و دولت بوجود مى‌آید و قضاوت در مورد آنها بر عهده آن گذارده شده است. اکنون ببینیم آیا در قرآن راجع به این مطالب صحبت شده و از این وظایف سخنى به میان آمده و تکلیفى براى مسلمان‌ها معیّن

دین و سیاست 4

5. مائده(5)، 1.

شده است. از جمله درباره سرقت که یکى از جرایم مهم و پر تعداد اجتماعى است مى‌فرماید:

دست مرد و زن دزد را قطع کنید.(1)

‌‌ و یا در مورد ارتکاب فحشا و عمل منافى عفت ولو هیچ شاکى خصوصى هم نداشته باشد امّا اگر حاکم شرع و قاضى دادگاه اسلامى برایش ثابت شد که چنین عملى اتّفاق افتاده، از نظر اسلام و قرآن جرم محسوب گشته و براى ایجاد مصونیت اجتماعى و ایجاد امنیت جنسى در جامعه مجازات سنگینى براى آن در نظر گرفته شده است. قرآن کریم با صراحت و قاطعیت تمام در این‌باره مى‌فرماید:

اَلزَّانِیَةُ وَالزَّانِى فَاجْلِدُوا کَلَّ وَاحِد مِنْهُمَا مِأَةَ جَلْدَة وَ لاتَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِى دِینِ اللَّهِ اِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَومِ الْاَخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.(2)

زن زناکار و مرد زناکار را پس به هر یک از آنان صد تازیانه بزنید و در مورد دین خدا عطوفت و مهربانى شما را نگیرد اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، و باید گروهى از مؤمنان شاهد مجازات آن دو باشند.

‌‌ اینها نمونه‌هاى اندکى است از دهها آیه‌اى که در قرآن کریم راجع به روابط اجتماعى و اداره امور مربوط به جامعه آمده است و چند برابر آنها در روایات پیامبر اکرم و ائمه اطهار(علیهم السلام) بیان شده است. اکنون سئوال این است که آیا این آیات و روایات درباره مسائل فردى و رابطه فرد انسان با خداست یا ناظر به رابطه انسان‌ها با یکدیگر و تنظیم روابط اجتماعى است؟ اگر محتواى اسلام اینهاست که در این آیات و روایات آمده آیا مى‌توان ادّعا کرد اسلام با سیاست و اداره امور جامعه کارى ندارد و

1. مائده(5)، 38.

2. نور(24)، 2.

دین و سیاست 3

خداوند شما را در مورد فرزندانتان سفارش مى‌کند: بهره پسر [در میراث] بهره دو دختر است. پس اگر [وارثان] دختر و بیشتر از دو باشند دو سوّم میراث از آنهاست، و اگر یک دختر باشد نیمى از میراث از آن اوست.(1)

‌‌ از دیگر مسائل اجتماعى که امکان رخ دادن آن وجود دارد درگیرى و جنگ داخلى است. قرآن در این‌باره مى‌فرماید:

و اگر دو گروه از مؤمنان باهم کارزار کنند میان آنها آشتى دهید. پس اگر یکى از آن دو بر دیگرى ستم و تجاوز روا دارد با آن گروهى که ستم و تجاوز مى‌کند، بجنگید تا به فرمان خداى باز گردد؛ پس اگر بازگشت پس بین آنان با عدل و داد آشتى برقرار کنید. به‌درستى که خداوند دادگران را دوست دارد.(2)

‌‌ معاملات و تجارت نیز از جمله روابط اجتماعى هستند. اسلام و قرآن در این‌باره نیز سکوت نکرده و مسئله را به عقل و علم و عرف خود جامعه واگذار نکرده و درباره آنها دستوراتى صادر کرده است:

خداوند، بیع (خرید و فروش) را حلال و ربا را حرام کرده است.(3)

اى کسانى که ایمان آورده‌اید چون براى نماز جمعه ندا داده شود پس به‌سوى ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید.(4)

اى کسانى که ایمان آورده‌اید به پیمان‌ها و قراردادها وفا کنید.(5)

‌‌ در مورد جرایم اجتماعى نیز احکام متعدّدى در قرآن کریم آورده

1. نساء(4)، 11.

2. حجرات(49)، 9.

3. بقره(2)، 275.

4. جمعه(62)، 10.

دین و سیاست 2

‌‌ بزرگ‌ترین آیه قرآن مربوط به قرض دادن است که تأکید مى‌کند اگر پولى را به کسى قرض مى‌دهید از او نوشته و رسید بگیرید و پول را در حضور دو شاهد به او بدهید و اگر اتفاقاً در جایى هستید که قلم و کاغذى نیست تا رسید بگیرید، کسى هم نیست تا شاهد باشد در چنین جایى رهن بگیرید یعنى در مقابل این پولى که به او قرض مى‌دهید یک شىء قیمتى از او بگیرید و هر وقت پولتان را پس داد آن رابه او برگردانید.(1) آیا چنین دینى راجع به اداره امور جامعه و تنظیم روابط اجتماعى سخنى ندارد؟

‌‌ ازدواج و طلاق نیز از زمره مسائل اجتماعى‌اند. آیات متعدّدى در قرآن راجع به کیفیت ازدواج و احکام آن،(2) کیفیت طلاق و احکام آن،(3)پرداخت و دریافت مهریّه،(4) افرادى که ازدواج با آنها مجاز یا ممنوع است،(5) روابط زناشویى،(6) حل اختلافات خانوادگى و... وارد شده است. مثلا در مورد حل اختلافات خانوادگى مى‌فرماید:

چنان چه بیم آن دارید که نزاع و خلافِ سخت بین آنها (زن و شوهر) پدید آید داورى از طرف خویشان مرد و داورى از طرف خویشان زن برگزینید، اگر قصد اصلاح داشته باشند خداوند میان ایشان سازگارى پدید مى‌آورد به‌درستى که خداوند دانا و آگاه است.(7)

1. بقره(2)، 283 ـ 282.

2. بقره(2)، 240.

3. بقره / 230، احزاب / 49.

4. نساء(4)، 20.

5. نساء(4)، 23.

6. بقره(2)، 223 ـ 222.

7. نساء(4)، 35.

مسئله ارث از دیگر مسائل اجتماعى است که قرآن کریم در آیات متعدّدى به آن پرداخته است:

دین و سیاست 1

 دین و سیاست

منظور ما از سیاست، «آیین کشوردارى» است، به تعبیر دقیق‌تر، به معناى «روش اداره امور جامعه بصورتى است که مصالح جامعه ـ اعم از مادّى و معنوى ـ را در نظر داشته باشد.» بنابراین، سیاست به تنظیم و اداره امور اجتماعى مربوط مى‌شود.

‌‌ امّا منظور ما از دین (اسلام) مجموعه احکام، عقاید و ارزش‌هایى است که توسّط خداوند براى هدایت بشر و تأمین سعادت دنیاو آخرت بشر تعیین گردیده و بوسیله پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) به مردم ابلاغ وبراى آنان تبیین گردیده و یا به حکم قطعى عقل کشف شده است.

اگر ما بخواهیم بدانیم که آیا اسلام شامل امور سیاسى نیز هست یا این‌که متعرّض مسائل سیاسى و اجتماعى نشده است بهترین راه، مراجعه به خود اسلام است. باید به متن قرآن و معارف و احکام دین مراجعه کنیم تا ببینیم آیا اسلام راجع به سیاست و تنظیم امور اجتماعى هم سخنى دارد یا فقط مشتمل بر مسائل فردى است. بنابراین براى روشن شدن رابطه اسلام با سیاست باید به متن قرآن و سنّت مراجعه کنیم.

‌‌ براى روشن شدن نظر قرآن تنها آشنایى اجمالى و مختصر با لغت عربى کافى است. با مراجعه به قرآن مى‌بینیم همان گونه که اسلام مطالبى راجع به عبادات و اخلاق فردى دارد، براى زندگى و روابط خانوادگى،براى ازدواج، براى طلاق، براى معاملات و تجارت، براى تربیت فرزند، پیروى و اطاعت از «اولواالامر»، قرض، رهن، جنگ و صلح، حقوق مدنى، حقوق جزایى، حقوق بین الملل، و مسائلى نظیر آنها نیز دستورالعمل دارد و درباره آنها سخن گفته است. آیات فراوان و متعدّدى در قرآن راجع به این امور است و چندین برابر آنها در احادیث و روایات منقول از پیامبر اسلام و ائمه اطهار(علیهم السلام) وارد شده است. با چنین وصفى آیا مى‌توان پذیرفت که اسلام خود را از سیاست و مسائل مربوط به تنظیم روابط اجتماعى برکنار داشته و تنها به مسائل عبادى و اخلاق فردى بشر پرداخته و به تنظیم رابطه انسان با خدا بسنده نموده است؟! در این‌جا به نمونه‌هایى از این موارد اشاره مى‌کنیم:

سازگاری با اسلام اصیل، رمز حضور در نظام اسلامی

سازگاری با اسلام اصیل، رمز حضور در نظام اسلامی

خوشبختانه همه  آن هایی که از طرفی مخالف نظام اسلامی هستند و از طرف دیگر  اندکی انصاف دارند اذعان می کنند که می شود در نظام اسلامی حضور داشت و منشأ اثر بود؛ به عبارت دیگر، اینان می گویند که اگر این ها در داخل همین نظام حضور داشته باشند بهتر از کسان دیگر می توانند منشأ اثر باشند. خوب، از اینان باید پرسید  که اگر چنین است چرا به شکل های مختلف کار را به جایی کشاندید که شایستگی حضور در نظام را از دست دادید و حتی تحت تعقیب قرار گرفتید؟ به نظر بنده باز هم دیر نشده، کافی است تغییر رویه بدهید و با اسلام اصیل سازگاری پیدا کنید، آن وقت خواهید دید که اگر خودتان هم زمینه  بازگشت ندارید می توانید کسانی را  که شایسته حضور و آماده خدمت هستند تربیت نمایید و جذب نظام برای خدمت به  مردم کنید.

پیرامون صادق هدایت

پیرامون صادق هدایت

معمولاً هیچ اشاره ای به وجوه منفی و ضد دینی و ضد اسلامی و ضد اخلاقی صادق هدایت نمی شود. صادق هدایت براساس معیارهای روان شناسی و روان پزشکی مدرن، بیماری افسرده بود که از اختلالات شخصیتی عمیق رنج می برد. هدایت در آثار و نیز در زندگی و معاشرت هایش فردی هتّاک و بی ادب بود. هدایت، بنا به اذعان معاشران(و بنا به اشاره های تلویحی و بعضاً تصریحات خودش) از بیماری های اخلاقی – جنسی ای نظیر همجنس گرایی و عادت به استمناء و هذیان های جنسی رنج می برد. هدایت (به گواهی آثار و شهادت دوستانش) روشنفکری ضد اسلام بود. او تا مرز جنون، از اسلام و روحانیت شیعه متنفر بود. نامه های هدایت، گاه همراه با آن چنان موارد شرم آور و زشتی از گزارش اعمال و افکار شنیع است که حتی بیان آن ها خجالت آور است.  علاقمندان و آن ها که می خواهند با برخی وجوه شرم آور شخصیت هدایت آشنا شوند می توانند به مقاله استاد رضا رهگذر به آدرس ذیل رجوع نمایند: (رهگذر، رضا؛ گوشه ای از اخلاقیات هدایت در زندگی و آثرش، ماهنامه اقلیم نقد، شماره 11، تیر 1392)

تطبیق مکتب اسلام با مکاتب دیگر

؛تطبیق مکتب اسلام با مکاتب دیگر"

برگرفته از صفحه ی 165 کتاب "پیرامون انقلاب اسلامی" اثر شهید مطهری

من به عنوان نصیحت می گویم کسانی که می خواهند مکتب اسلام را با مکاتب دیگر تطبیق دهند و یا عناصری از آن مکاتب را در اسلام وارد کنند، چه بدانند و چه ندانند در خدمت استعمار هستند. خدمت‏ اینها به استعمار، از خدمت آنها که عامل استعمار سیاسی یا عامل استعمار اقتصادی هستند، به مراتب بیشتر است و به همین نسبت خیانتشان به ملت‏ بیشتر و عظیمتر؛ از این رو و با توجه به این خطرات برای حفظ انقلاب اسلامی‏ در آینده، از جمله اساسی ترین مسائلی که می باید مد نظر داشته باشیم، حفظ استقلال مکتبی و ایدئولوژیک خودمان است.

جنگ برای ایدئولوژی و عقیده و جنگ برای تأمین منافع

جنگ برای ایدئولوژی و عقیده و جنگ برای تأمین منافع

صفحه ی 28 کتاب پیرامون انقلاب اسلامی شهید مطهری:

"... در آیه سیزدهم سوره آل‌عمران نکته ظریفی مندرج ‏است. آیه مربوط به جنگ مسلمانان با کفار در غزوۀ بدر ‏است. آنجا که آیه از مؤمنان نام می‌برد، جنگ آنان را ‏جنگ ایدئولوژیک و جنگ عقیده می‌نامد. حال آنکه از جنگ ‏کافران به جنگ عقیده تعبیر نمی‌کند. آیه می‌فرماید:‏ در برخوردی که میان این دو گروه روی داد عبرت و ‏نشانه‌ای برای شما وجود دارد، یک گروه از اینان در راه ‏خدا، یعنی برای ایمان و عقیده‌شان می‌جنگیدند، و اما ‏آن گروه دیگر کافر بودند.‏ آیه نمی‌گوید که گروه دوم نیز در راه عقیده نبرد ‏می‌کردند، زیرا جنگ آنها واقعاً ماهیت ایمانی نداشت، ‏حمایت امثال ابوسفیان از بتها به دلیل اعتقاد به بتها ‏نبود چراکه ابوسفیان می‌دانست اگر نظم تازه‌ای مستقر ‏شود، از قدرت و شوکت او چیزی باقی نمی‌ماند. او درواقع ‏از منافع خودش دفاع می‌کرد نه از اعتقاداتش."

ما و جریان های سیاسی(8)

ما و جریان های سیاسی(8)

 و قسمت پایانی این که:

 الف – برای اداره ی کشور ناگزیر به داشتن جریان های سیاسی در قالب حزب، گروه و جمعیت هستیم وگرنه در بهترین شرایط وضعیت آقای احمدی نژاد را خواهیم داشت که امروز وزیر می گذاشت و فردا برمی داشت.

 ب - حتی جریان های سیاسی دارای مبانی نظری انحرافی، در کوتاه مدت نمی توانند آسیبی جدی به نظام سیاسی ومردم کشور وارد آورند. ساختار دینی و سیاسی حاکمیت به گونه ای است که بخوبی از عهده  حفظ نظام برآمده و مانع عملکرد بنیان برافکن  جریان سیاسی ای که دولت تشکیل داده و اداره  کشور را عهده دار شده، می شود.

 ج – تنها راه پیشرفت کشور، آگاهی بخشی به مردم به ویژه به نسل جوان از یک طرف و حمایت از نیروهای سالم وصالح جریان های سیاسی در کسب قدرت  (و در نتیجه، ارایه عملکرد بهتر آن ها) است.

د - جریان های سیاسی مختلف  به لحاظ توانایی در اداره  کشور خیلی با یکدیگر فرق ندارند. به عبارت دیگر  در  خدمات رسانی و نیز میزان ضعف هایی که از خود بجا می گذارند کمابیش مثل هم عمل می کنند. لذا طی 4 یا حداکثر 8 سال اداره  کشور، مقبولیت مردمی خویش را از دست می دهند و قدرت را به جریان رقیب می سپارند.

ه- دست به دست شدن قدرت سیاسی در میان چنین جریان های سیاسی ضعیفی اگر چه موجب می شود  پیشرفت کشور  در دهه های اول عمرش بسیار کند باشد ولی  شناخت و آگاهی ای که مردم طی این دست به دست شدن قدرت  پیدا می کنند و تغییراتی که در جریان های سیاسی اتفاق می افتد به پیشرفت کشور در دهه های بعد بسیار سرعت خواهد بخشید.

ما و جریان های سیاسی(7)

ما و جریان های سیاسی(7)

حتی افراد صالح جریان سیاسی اصول گرا، ارتباط میان مبانی نظری و عمل سیاسی را بطور همه جانبه و عمیق  در نمی یابند (تا توان شناخت ماهیت یک جریان سیاسی و افراد آن را داشته باشند)  این ها هم حتی آب در آسیاب منحرفان و دشمنان حامی آن ها می ریزند (رای دادن به برخی از اعضای کابینه  دکتر روحانی توسط بسیاری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی حکایت از عدم شناخت حتی افراد سالم و صالح مجلس از مبانی نظری انحرافی افراد مزبور دارد).

ما و جریان های سیاسی(6)

ما و جریان های سیاسی(6)

انحراف در مبانی نظری یک جریان سیاسی،  تبعات منفی اش را مخصوصاً در بزنگاه های خاص نشان می دهد و همه  عناصر صالح و ناصالح آن به عنوان عامل دشمن عمل می کنند. بستر این کار البته بتدریج فراهم می شود و عامل عمده پیدایش این بستر فراهم نیز "عدم فهم صحیح و همه جانبه  رابطه میان مبانی نظری و مواضع سیاسی" از سوی افراد تاثیرگذار و مردم است. اقدام نسنجیده موسوی و کروبی و تیم حامی آن ها (با پشتیبانی دشمنان داخلی وخارجی از گوگوش و سروش  گرفته تا قریب به اتفاق دولت های جنایتکار غربی) نمونه  بارز همین عدم فهم و بستر سازی تدریجی است.

ما و جریان های سیاسی(5)

ما و جریان های سیاسی(5)

شاید بیش از نیمی از افراد جریان های سیاسی موجود، ندانند که ارتباط میان مبانی نظری و مواضع سیاسی چیست. بنظر من حتی بسیاری از افراد سطوح بالای جریان های سیاسی ما از این ارتباط سر در نمی اورند و اگر هم سر درآورند به خاطر عدم فهم عمیق و همه جانبه، این ارتباط را آن قدر مهم نمی یابند که  در صورت انحرافی دیدن مبانی نظری یک جریان سیاسی به آن وقع بگذارند و نسبت به آن روشنگری و اقدام نماید.

ما و جریان های سیاسی(4)

ما و جریان های سیاسی(4)

هیچ کدام از جریان های سیاسی موجود، اعم از اصول گرا و اعتدالی و اصلاح طلب،  جریان سیاسی مطلوبی نیست. هر کدام از این جریان های سیاسی اگرچه دارای آدمهای بسیار مومن و به لحاظ مالی و اخلاقی بسیار سالم می باشند، در عین حال دارای آدم های منافق، به لحاظ مالی و اخلاقی فاسد، و دارای ارتباطات باندی و گروهی ناسالم می باشند. عمده  افراد سه جریان موسوم به ناکثین و قاسطین و مارقین  را می توان در میان افراد این سه جریان  سیاسی  یافت. به عبارت دیگر ردّ قریب به اتفاق سرمایه اندوزان فاسد، منافقان کافر و خشک مقدسان احمق را می توان در میان افراد این سه جریان  سیاسی پی گرفت. این  جریان های سیاسی  با عملکرد غلط خود در واقع بیشتر بلای جان مردم مسلمان و رهبران آن هستند. متاسفانه دو  جریان از سه جریان سیاسی بیشتر مواقع توسط دشمنان مردم و نظام اسلامی حمایت هم می شوند. 

ما و جریان های سیاسی(3)

ما و جریان های سیاسی(3)

 بگمان من مجموع اعضا و افراد تمامی جریان های سیاسی اعم از اصول گرا و اعتدالی و اصلاح طلب در سراسر کشور به چند صد هزار نفر نمی رسد. اگر تمامی اعضا و افراد این جریان ها دست به دست هم بدهند، بدون حمایت روحانیون و علمای حوزه ها، معلوم نیست بتوانند بیش از چند میلیون نفر از مردم مسلمان کشور را گرد خود جمع کنند. در ایران اسلامی بویژه در شرایط  فعلی روحانیون و علمای حوزه ها  و مراجع عظام تقلید هستند که کل مردم ایران را تحت نفوذ دینی و معنوی خویش دارند و قدرت واقعی محسوب می شوند.