گفتم:
"تو که از اول انقلاب در سپاه و جهاد بودی چرا کنار کشیدی و دیگر با نظام اسلامی همکاری نکردی؟"
گفت:
"دیدم همه دروغ می گویند. دیدم از بالا تا پایین همه فاسد و دروغگو هستند."
گفتم: "همه؟"
گفت: "بله، همه."
گفتم: "حتی بعدش هم متوجه نشدی که این حرف مفته، این حرف مزخرفه؟ این همه از خویشان و دوستان و آشنایان و همسایگان و همشهریان ما در سطوح مختلف مسوول بوده و هستند و ما سر بسیاری شان قسم می خوریم حتی آنها هم، همه شان فاسد و دروغگو هستند؟ و...."
بگذریم. بعضی از حرفها واقعا مفت و مزخرفه، مثل همین حرف که، همه مسوولان دروغ می گویند یا همه آدمها دروغ می گویند.
سی و هشت سال است که مخالفان، در داخل و خارج کشور می گویند نظام اسلامی دارد کله پا می شود. چشم شان کور، نظام اسلامی روز به روز قوی تر و آنها روز به روز ضعیف تر می شوند.
تعدادی از آدم ها که مواضع فکری و سیاسی به غایت نادرستی دارند مدام می گویند چرا از خدا بترسیم وقتی نمازمان را میخوانیم و روزه مان را میگیریم. اینان فکر می کنند که نماز و روزه شان مهم است ولی مواضع فکری و سیاسی شان مهم نیست.
آنان که باارزش های دینی، با انقلاب و نظام اسلامی، با راه امام و شهدا، با ولایت فقیه مساله دارند چگونه می توانند از شهید محسن حججی حرف بزنند و او را الگوی جوان ایرانی معرفی کنند؟ شب پرستان را چه ارتباط با آفتاب و روشنایی روز؟!
یک دنیا از شهید محسن حججی و راه او بگو. یک دنیا از من و بیراهه ام بگو. یک دنیا از راه حق شهید محسن حججی و بیراهه ی باطل (گرایش به لیبرالیسم و طرفداری از آمریکای) من بگو. فایده ندارد. گوشم کر و چشمم کور شده. برای کران نخوان و برای کوران نرقص. نمیشنوند و نمی بینند.
نه سیخ بسوزد نه کباب را، حتما شنیدید. این شیوه ی کباب کردن، شیوه ی خوبی است درصورتی که، اصلا گوشتی خریده باشیم و قصد کباب کردن داشته باشیم و الی آخر. دیدیم که روسیه و کره شمالی در مقابل تحریم های اخیر آمریکا چه واکنشی نشان دادند و دیدیم که دوقوه ی مجریه و مقنته ما هم چه کردند. آن همه سر و صدا و آن همه، "همه همه گفتن" که نشستیم و در 16بند و 18 بند پدر آمریکا را در آوریم، ولی نه ما از مضمون یک بندش مطلع شدیم و نه آمریکا. به این قبیل کارها شیره مالی هم می گویند البته شیره مالی سر ملت خود.
در زمان شاه در مجامع روشنفکری و دانشگاهی، مسلمان بودن کار سختی بود. حرف، حرف مارکسیست ها بود و آنها بودند که بر این مجامع سیطره داشتند.
حالا هم در مجامع روشنفکری و دانشگاهی، مسلمان بودن کار سختی است. حرف، حرف طرفداران غرب و اصلاح طلب هاست. هر که را می بینی طرفدار غرب و اصلاح طلب است، چون طرفدار غرب و اصلاح طلب بودن هزینه ندارد.
اگرچه در مجامع روشنفکری و دانشگاهی، اسلامی بودن و انقلابی بودن هزینه دارد خوشبختانه هم در زمان شاه و هم امروز نیروی اسلامی و انقلابی، آمادگی خوبی برای پرداخت هرگونه هزینه ای را داشته و دارد. آمادگی دارد هم در مقابل دشمنان خارجی بایستد و هم در مقابل دشمنان فکری در مجامع روشنفکری و دانشگاهی داخل کشور.
برادران اصلاح طلبی که به لحاظ فکری به سران خود نزدیک هستند در برابر خیلی از کارهای بدی که افرادشان انجام می دهند (و ما به آنها گیر میدهیم) پوزخند می زنند و معنی پوزخندشان این است که اینها از نظر شما اشکال دارد از نظر ما اشکال ندارد و بد نیست و از نشانه های روشنفکری و اصلاح طلبی است. یادمان باشد اینها با فرهنگ زمان شاه و کارهایی که در آن زمان انجام می شد یا با فرهنگ غربی و کارهایی که مردم کشورهای غربی انجام می دهند موافق هستند و مشکلی ندارند.
دولت مستقر و روشنفکران و دانشگاهیان و اصحاب رسانه، دارای منافع مشترک هستند و نفع شان در حمایت از یکدیگر است. روشنفکران و دانشگاهیان و اصحاب رسانه که با دولت هم نظر هستند در مقابل مواضع غیر ارزشی( از جمله مواضع غیر مردمی) دولت، جنجال آفرینی که نمی کنند هیچ، حمایت هم می کنند. علت این که آقای روحانی و دولتمردان و اطرافیانش، این همه مساله و مشکل برای نظام اسلامی و مردم ولایتمدار ایجاد می کنند و آب از آب تکان نمی خورد همین حمایت است. نیروی انقلابی و مخالف دولت چون روشنفکران و دانشگاهیان و اصحاب رسانه را ندارد صدایش به جایی نمی رسد و به ظاهر توان مقابله ی با دولت را ندارد.
میدانیم که با فلسفه(فلسفه جدید)، بنای غرب متجدد گذاشته شده است. حالا هم که غرب دچار بحران است نجات خود را در فلسفه می جوید. ارتباط میان فلسفه جدید و علوم و تکنولژی و فن آوری غربی ها بر اهل فن پوشیده نیست.
سوال اساسی این است که آیا ارتباطی میان فلسفه اسلامی و علوم و تکنولژی و فن آوری وجود دارد؟ فرض کنیم فلسفه اسلامی ارتباطی با علوم غربی ندارد با علوم دیگری که مطمع نظر خود ما است دارد؟ مثلا ارتباط میان حرکت جوهری ملاصدرا و رشته های مختلف علوم تجربی مد نظر ما چیست؟
تعداد معدودی از علمای جوان بویژه دانش آموختگان محضر حضرات آقایان: مصباح یزدی، جوادی آملی و حسن زاده آملی مدتهاست که به کار پاسخ دادن به این سوال هستند. اینکه تاکنون به کجا رسیده اند بنظرم هنوز در کلیات مساله غور می کنند و به مطالب راه گشا و دندانگیری دست نیافته اند.
لزوما یاد آور شوم روشنفکران لیبرال ما هنوز که هنوز است چنان شیفته و دلبسته فلسفه و علوم غربی اند که چنین دلبستگی در خود غربی ها وجود ندارد.
آمریکا، ایران، روسیه و کره شمالی را تحریم کرد. شما دیدید که روسیه و کره شمالی چه دلیرانه و ایران چقدر ضعیف برخورد می کند. چرا؟ چون دولت ایران، دولتی لیبرال و همسو با سیاست های آمریکا و غرب است. چرا؟ چون لایه بالایی جامعه سیاسی کشور را روشنفکران، دانشگاهیان، صاحبان رسانه ها، سرمایه سالاران و حامیان آمریکا و غرب پر کرده اند و موافق انجام چنین برخوردی از سوی دولت لیبرال هستند.
برخی بعد از سی و هشت سال از انقلاب گذشته هنوز نشان نداده اند کدام وری هستند، مثل آب رودخانه ی شلمانند که میگویند نه به جلو می رود و نه به عقب برمی گردد. انگار شعارشان این است: هر که خر است ماپالانشیم. این ها را درسطوح مختلف عالم سیاست از آن بالا بالاها تا این پایین پایین ها می شود دید. همیشه همه چیز داشته اند الا ....
من معمولا می گویم سلام علیکم و برخی از جوابهایی که می شنوم عبارتنداز:
- خیلی مخلصتم
- سلام از بنده است
- سلام علیکم ورحمت الله
- سه
- یه بارم بذار ما بشما سلام کنیم
- ارادت داریم
- سلاااااام
- سلام از ما کوچکترهاست
- روز بخیر، شما خوبی؟ خانواده خوبند؟ چه خبرا؟ سلام برسانید.
- سلام حاجی
- سلام، سلام
احمدی نژاد فقط وقتی که در خط ولایت فقیه بود موفق بود، بویژه وقتی که ولی فقیه پشتش بود.
احمدی نژاد آنگاه که در خط ولایت فقیه بود رئیس جمهور شد. و آنگاه که ولی فقیه پشتش بود فتنه 88 را پشت سر گذاشت.
احمدی نژاد از سال سوم دولت دهم به گونه ای رفتار کرد که نشان می داد دیگر در خط ولایت فقیه نیست و ولی فقیه هم دیگر پشتش نیست.
احمدی نژاد از سال سوم دولت دهم بی کس شد و روز به روز بی کس تر. منتهی خیال می کرد و خیال می کند چنین نبود و چنین نیست.
احمدی نژاد با گذشت زمان آسیب بیشتری می بیند و شاید کارش به خیلی جاها بکشد.
احمدی نژاد حالا مثل جوجه ی پر و بال کنده ای است که از مادر دورافتاده و غراب ها(کلاغ های بزرگ) در کمین او هستند. غراب هایی که هرکدام شان برای ده تا احمدی نژاد کافی هستند.
اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران ایرانی در سراسر تاریخ معاصر ایران به ویژه در چهل سال بعداز انقلاب اسلامی سال 1357، سعی کرده اند نشان دهند که از اسلام کاری برای اداره امور کشور ساخته نیست و راهی جز راهی که غرب رفته برای پیمودن نداریم و مطلوب ما ایرانی ها، باید این باشد که خودمان مثل آدمهای غربی و کشورمان مثل کشورهای غربی شود.